رهبران و پدران
رهبران و پدران

 رابطه و پیوند رهبران صالح با مردمان خویش، به مانند رفتار و پیوند پدران صالح با فرزندانشان است. همانگونه که پدران صالح، فرزندان خویش را دوست دارند و نسبت به آنان مهربانند و سرنوشت و آینده روشن و راحتی را برای آنان آرزو می کنند، رهبران صالح نیز با مردم جامعه خویش، مانند دوستی مهربان هستند و در ساختن آینده درخشان برای آنان از هیچ تدبیر و کنشی فروگذار نمی کنند.

رابطه و پیوند رهبران صالح با مردمان خویش، به مانند رفتار و پیوند پدران صالح با فرزندانشان است. همانگونه که پدران صالح، فرزندان خویش را دوست دارند و نسبت به آنان مهربانند و سرنوشت و آینده روشن و راحتی را برای آنان آرزو می کنند، رهبران صالح نیز با مردم جامعه خویش، مانند دوستی مهربان هستند و در ساختن آینده درخشان برای آنان از هیچ تدبیر و کنشی فروگذار نمی کنند.

همانگونه که پدران، نگران آینده شغلی و بهداشت و آموزش و رفاه فرزندان خویش هستند، رهبران صالح نیز همت و کوشش خویش را در راستای تامین رفاه و آسایش و امنیت و آسودگی و تندرستی مردم مصروف می دارند.

همانگونه که پدران صالح، بهترین سال های عمر خویش را با دلسوزی به پای فرزندان خویش می ریزند، رهبران صالح نیز آسودگی کنونی خویش را فدای بهبودی آینده مردمان خویش می کنند.

همانگونه که پدران صالح، تجارب گرانقدر خویش را در قالب توصیه و سفارش و پند و اندرز، در اختیار فرزندان قرار می دهند رهبران صالح به مانند آموزگار و استادی دلسوز، تجارب و دانش خویش را ره توشه مردمان قرار می دهند.

از این روست که رهبران صالح جهان به مثابه پدران خانواده بزرگ انسان های کره خاکی  تلقی می شوند.

 

ناگفته نماند که رابطه و پیوند میان پدران صالح با فرزندانشان و رهبران صالح  با مردمانشان، جنبه دیگری نیز دارد. این رابطه، فقط در دلسوزی و مهربانی و آینده نگری برای فرزندان و مردمان خلاصه و محدود نمی شود. این رابطه و پیوند تنها با توصیه و پند و اندرز از سوی پدران و رهبران صالح، به فرزندان و مردمان کفایت و بسنده نمی کند.

پدران صالح و رهبران صالح، افزون بر دلسوزی و بیان نگرانی نسبت به آینده فرزندان و مردمانشان، لازم است بسترهای رشد فکری و عقلی و باروری و بالندگی اندیشه فرزندان و مردمان خویش را نیز فراهم کنند‌. پدران و رهبران صالح باید اجازه دهند تا فرزندان و مردمانشان، با اختیار کامل بتوانند برای ترسیم سرنوشت خود، تصمیم بگیرند.

دلسوزی و فرادستی پدران و رهبران صالح نباید قدرت اندیشه ورزی و اختیارمندی و فرصت آزمودن های مفید را از فرزندان و مردمان سلب و آنان را از تجربه های تازه محروم کند.

این جنبه از پیوند میان پدران و رهبران صالح با فرزندان و مردمان، در شرایطی برجسته تر می گردد که شاهد  تغییرات لحظه ای و و دیگرگونی های آنی در صحنه زندگانی و زیست و ارتباطات جدید در جوامع کنونی و مدرن هستیم. بر این پایه، پدران و رهبران صالح نباید اجازه دهند تا دلسوزی و نگرانی های پاک آنان، با لایه هایی ناپیدا و پیدا از خودبزرگ بینی و عقل کل پنداری خود، گره بخورد و ناخواسته حق انتخاب راه و تعیین سرنوشت را از نسل پس از خویش، از بین ببرند.

بر این پایه،  میزان ارزشمندی و مفید بودن مهر پدران و رهبران صالح، در گرو همراهی آن مهر و دوستی با استقلال بخشی و اختیار دهی به فرزندان و مردمان در تعیین سرنوشت خویش است.

در همین راستا، مسئولیت رهبران صالح با ضریبی بالا، سنگین تر از پدران صالح است. در شرایطی که پدران صالح مسئولیت چند فرزند و خانواده ای محدود را بر دوش می کشد، رهبران صالح مسئولیت یک نسل و یک ملت و یک تمدن و تاریخ را بر دوش دارند. در صورت خطا و اشتباه یک پدر صالح در ترسیم نادرست سرنوشت فرزندان دلبند، تنها زندگانی چند نفر آنهم در حد سطحی لطمه می خورد اما در صورت ترسیم نادرست و اشتباه سرنوشت و آینده یک ملت از سوی یک رهبر صالح، چه بسا روند تاریخ آن ملت دستخوش صدمات غیر قابل جبران گردد.

برای گریز از این ریسک، بهتر آنست تا رهبران صالح بجای قبول و پذیرش مسئولیت هدایت نسل آینده برای خود، کوشش کنند تا زمینه های رسیدن شایستگان به مناصب تصمیم گیر را فراهم کنند و نهادهای تخصصی منتخب مردم را تقویت کنند تا آن نهادها بتوانند بهترین سرنوشت را برای نسل های آینده و نسل خود، ترسیم کنند و مسئولیت عملکرد و تصمیمات خود را بپذیرند. از این رهگذر هم میزان و احتمال خطا و اشتباه رهبران صالح کاهش می یابد و هم مسئولیت پیامدهای منفی حاصل از تصمیمات بر دوش گروه و جمع و نه یک فرد قرار می گیرد.