مرتضی آژند: اگر کمی دست از خود تحقیری همیشگی و کوبیدن بر سر فرهنگ ایرانی برداریم خواهیم دید که در دیگر نقاط دنیا هم وقتی یک ابر سلبریتی که هم در دنیای واقعی برای سالیان متمادی ستارهای مثالزدنی است و هم در دنیای مجازی بیشترین دنبال کننده را دارد، حضور پیدا میکند علاقمندان و طرفداران برای دیدن او به صف میشوند و این واقعیت غیرقابل انکار دنیای مدرن است حتی اگر ما آن را قبول نداشته باشیم و بگوییم که جامعه ما با دیگر جوامع متفاوت است.
حتی اگر قبول کنیم که این نوع رفتارها مختص کشور ما است و انکار کنیم که فرانسویها برای دیدن مسی دیگر ستاره دنیای فوتبال به صف نشدند و در چین هواداران وی به فرودگاه پکن هجوم نبردند، از جمعیت بیش از ۸۵ میلیون نفری ایران و چند میلیونی پایتخت چند نفر یا هزار نفر برای دیدن رونالدو به دنبال اتوبوس دویدند و یا از تپههای اطراف هتل اسپیناس محل اقامت رونالدو و تیم فوتبال النصر بالا رفتهاند و این تعداد چه درصدی از جمعیت ایران است که به خود تحقیری روی میآوریم و فرهنگ ایرانی را به سخره میگیریم؟
آنچه در ماجرای تجمع هواداران برای دیدن رونالدو به چشم آمد و جای بیشترین انتقاد و شکایت را دارد نه هجوم طرفدارن بلکه بیبرنامگی و بدسلیقگی مسئولان مربوطه و هیئت استقبال است که از مدتها قبل میدانستند رونالدو به همراه تیم النصر در چنین تاریخی به کشور سفر میکنند اما از مهیا کردن محلهایی برای استقبال هواداران در طول مسیر عبور کاروان تیم النصر و ایجاد جایگاهی در جلوی هتل برای تجمع هوادارن و حضور احتمالی رونالدو حتی در حد یک دست تکان دادن غافل و عاجز ماندند و همین بیبرنامگی که دیگر به یک رویه تبدیل شده باعث شد تا هواداران به دنبال اتوبوس بدوند یا از تپههای هتل بالا بروند.
اگر دست از تحقیر مردم برداریم و کمی واقعبینانه به مسائل نگاه کنیم خواهیم دید که اکثریت مردم ما به لطف یا مصیبت اینترنت و فضای مجازی جهانی زندگی میکنند و از یک ذهن مقایسهای برخوردارند. آنها میبینند که یک کشور در چند کیلومتری ما بزرگترین رویداد جهانی فوتبال را برگزار میکند و کشور دیگری ستارههای دنیای فوتبال را به اختیار میگیرد اما در کشور ما از بازسازی یک ورزشگاه فوتبال عاجر ماندهاند و حتی قدرت خرید تجهیزات کمک داور ویدئویی (VAR) را ندارند و حتی میبینند که همین اندک مربی و فوتبالیستهایی که به کشور وارد میشوند با چه شرایطی از ایران میروند و برای گرفتن پول خود حتی مجبور به شکایت در فیفا هم میشوند.
این مسائل امید آفرین و هویتزا است که جای بررسی و واکاوی دارد که مثلا آخرین تیم باشگاهی ایرانی چه تاریخی قهرمان جام باشگاههای آسیا شده و از آخرین قهرمانی تیم ملی در جام ملتهای آسیا، صعود از گروه در جام جهانی یا حتی حضور امیدهای فوتبال در المپیک چند سال میگذرد؟ این مساله جای نگرانی دارد که چرا به چنین محدودیتهایی رسیدهایم و ستارههای شناخته شده دنیای مدرن در همه بخشها کمتر در ایران حضور پیدا میکنند و مثلا در همین موضوع فوتبال که صدای بلندتری دارد، چرا تیم ملی فوتبال ما به جای بازی با آنگولا و بلغارستان نمیتواند دیداری با آلمان، آرژانتین و دیگر کشورها برگزار کند.
همین محدودیتها و عدم ارتباط با دیگر جوامع باعث شده تا ذهن مقایسهگر آن بخش از نسل ایرانی که جهانی زندگی میکنند و از ریز اتفاقات دنیای مدرن و لباس و غذای محبوب سلبریتیها هم اطلاع دارد و آنها را زندگی میکنند وقتی متوجه میشوند که رونالدو یکی از همین ابرستارهها به ایران میآید خود را به آب و آتش بزند که این ستاره را ببیند که شاید این اولین و آخرین باری باشد که او در تهران است.
هرچند که احتمالا گفته شود جوان ایرانی را چه به دیدن ستارههای خارجی و حتی به بیگانهپرستی متهم کنند اما این موارد واقعیتهای جامعه مدرن است که رفتار و حضور سلبریتیها بخش پررنگ آن است. اگر کمی تامل کنیم که آخرین جشنواره یا رویداد بینالمللی جمعیتمحور که مورد پسند بخشی از جامعه است کی و کجا در کشور برگزار شده و آخرین خوشحالی جمعی ما چگونه رقم خورده است خواهیم دید که دویدن به دنبال اتوبوس رونالدو چندان هم تحقیرآمیز نیست و یک امر طبیعی است.
این موارد ریشهای است که باید به نقد و بررسی گذاشته شود نه تجمع هواداران برای دیدن رونالدو. وقتی در جامعه کم تحرک ما هجوم حداقلی هواداران برای دیدن یک فوق ستاره فوتبال که میتوانست با کیفیت بهتری اجرایی شود، تحقیرآمیز میدانند اگر جشنوارههایی مانند گاوبازی، پرتاب گوجه و جشن هولی (رنگها) و … برگزار میشد، حتما همهی ما را به دیوانگی محکوم میکردند.