اگر می خواستم می توانستم…
اگر می خواستم می توانستم…

“اگر می خواستم می توانستم”؛ به این معنی است که اگر من فلان کار را انجام نمی دهم دلیل بر ناتوانی ام نیست و از بلد نبودن و نتوانستنم هم ناشی نمی شود. این جمله می گوید من در عین توانایی هایی که دارم، خودم انتخاب کرده ام که این کارها را که با معیارهای اخلاقی و قانونی ام سازگاری ندارد انجام ندهم.

کاوش/ مرتضی آژند: این روزها جمله هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست، بیش از پیش رنگ واقعیت گرفته و به ویژگی مشترک و غالب جمعیت قابل توجهی تبدیل شده است. هرچند گروهی نیز خودخواسته از ارتکاب امور خلاف اخلاق سر باز می زنند.

اگر تا دیروز آدمی به ویژگی های مانند تحصیلات، شغل، موقعیت و برچسب هایی از این قبیل افتخار و خود را از دیگران متمایز می کرد امروزه یک ویژگی مشترک این تفاوت ها را تحت الشعاع قرار داده است. ویژگی مشترکی که بر امیال و خواسته های فردی تمرکز دارد و خلاف اخلاق، عرف و رویه های قانونی عمل می کند.

این زیاده خواهی ها و تک محور بودن مانند ویروس یک بیماری خطرناک در حال منتشر شدن است و عده ای که  این بیماری را هنوز نگرفته اند بیشتر از دیگرانی که این مرض را دارند تحت فشار هستند، چرا که جامعه از آنها‌ می خواهد یا همرنگ جماعت شوند و یا برچسب بی عرضگی و بی لیاقتی را باید تحمل کنند.

با این شرایط باید از ویژگی ها و خصوصیات هویتی افراد فاصله بگیریم و یک ویژگی دیگر برای دسته بندی ها انتخاب کنیم تا یک مرز بین کسانی که فقط خود و اطرافیانشان را در انجام کارها می بینند با کسانی که نمی خواهند این مدلی رفتار کنند و برای دیگران هم ارزش قائل هستند، ایجاد کنیم.

من آن را در یک جمله خلاصه می کنم و آن جمله کلیدی این است ” اگر می خواستم می توانستم”.

“اگر می خواستم می توانستم”؛ به این معنی است که اگر من فلان کار را انجام نمی دهم دلیل بر ناتوانی ام نیست و از بلد نبودن و نتوانستنم هم ناشی نمی شود. این جمله می گوید من در عین توانایی هایی که دارم، خودم انتخاب کرده ام که این کارها را که با معیارهای اخلاقی و قانونی ام سازگاری ندارد انجام ندهم.

می توانستم انجام بدهم ولی ندادم، یک تمایز دیگر نیز با کسانی ایجاد می کند که به دروغ فریاد می زنند ما این کارها را انجام نمی دهیم، افرادی که انجام ندادن آنها نه به این واسطه است که نمی خواهند بلکه به این دلیل است که توانایی و موقعیت انجام آن کار را ندارند. مثال مجرمی که در زندان است و دستش از دنیای بیرون کوتاه است که افعال مجرمانه را انجام نمی دهد.

در واقع خصوصیت شخصیتی اگر می خواستم می توانستم، اعتبار و عیار آدمی را نشان می دهد. این معیار می گوید که بعضی از آدم ها توانایی انجام کارهای منفی را متناسب با جایگاه و موقعیت خود دارند اما به دلیل دستورالعمل های اخلاقی که برای خود تعریف کرده اند از انجام آنها خودداری می کنند‌ و خود را در قبال دیگران و جامعه مسئول می دانند.

وقتی ملاک این باشد دیگر لازم نیست که ببینیم چه لباسی پوشیده اند، وزیر هستند یا وکیل، فلان رشته را خوانده اند یا ماهانه چقدر درآمد دارند و چگونه حرف می زنند؛ تنها کافی است که بدانیم  از توانایی انتسابی یا اکتسابی که داشته اند چقدر سواستفاده کرده اند یا در اعمالی که انجام می دهند چقدر خود را ملاک قرار می دهند و چقدر برای دیگران ارزش قائل هستند.

جامعه ای امروز خوشبخت تر است که تعداد افراد اگر می خواستم می توانستم آن از تعداد افرادی که می گویند توانایی داشتم و انجام دادم، بیشتر باشد. بررسی آمار رانت ها، فسادها، خیانت های عاطفی و نوع آدم هایی که این افعال را سطوح مختلف انجام داده اند نشان می دهد که تعداد افراد ” اگر می خواستم می توانستم؛ اما نخواستم” رو به انقراض است.