کفن و دفن های غریبانه؛ اینجا می توان فهمید که کرونا چه بر سر انسان آورده است
کفن و دفن های غریبانه؛ اینجا می توان فهمید که کرونا چه بر سر انسان آورده است

ساعت از ۹ صبح گذشته بود ک آمبولانس سوم آمد، مانند یک کار تکراری آمبولانس و تابوت را ضدعفونی کردند، جسد را درآوردند و به غسالخانه بردند و منتظر نشستند تا کارهای غسل و کفن کردنش تمام شود. آنقدر سکوت بود که صدای گنجشک های بر درخت نشسته هم شنیده می شد و نه انگار که در همین یک ساعت سه نفر را در این مکان غسل داده اند.

کاوش اخبار؛ مرتضی آژند: آمبولانس آمد و رو به روی غسالخانه ایستاد، یک نفر سفید پوش با مواد ضدعفونی کننده ماشین را ضد عفونی کرد، درب آمبولانس را بالا زدند تابوت و کاوری که جنازه در آن بود را گند زدایی کردند و دو نفر با کمک راننده، جنازه را روی یک چهارپایه چرخ دار گذاشتند و به غسالخانه بردند. یک سفید پوش دیگر که وسایل محافظتی بیشتری به ویژه در نوع ماسک داشت جنازه را تحویل گرفت و به غسالخانه برد. آن سه برگشتند دوباره خود را ضد عفونی کردند و درب آمبولانس را بستند.

اینجا آرامستان باغ فردوس اهواز است، جایی که فوتی های کرونای خوزستانی را غسل می دهند و تعدادی را نیز در همین آرامستان با فاصله از قطعه کسانی که به هر درد و بلایی غیر از کرونا فوت شده اند، خاک کرده اند و روی آن یک لایه سیمان کشیده اند. آرامستانی در بیست دقیقه ای شهر اهواز در منطقه برومی که جاده دسترسی آن از کنده کاری و گودال پر شده و تنها قسمت هایی از آن لایه هایی از آسفالت کم رنگ به خود دیده است.

ساعت هشت و نیم صبح بود که اولین آمبولانس آمد، جلوی غسالخانه ایستاد، کمی زمان برد تا غسالخانه اجازه دهد جنازه را منتقل کنند و در این فاصله آمبولانس را ضدعفونی کردند. درب آمبولانس را بالا زدند گندزدایی و ضدعفونی را انجام دادند و تابوت را بیرون کشیدند و به غسالخانه بردند. فوتی یک زن مسن بود که نتوانسته بود از کرونا جان سالم به در ببرد.

درب غسالخانه را بستند، جنازه را به یک وان مواد ضدعفونی کننده منتقل کردند و بعد از خارج کردن، آن را غسل دادند و آن را گندزدایی و کفن پوش کردند. حدود ۳۰ تا ۴۰ دقیقه طول کشید تا جسد را آماده کردند. در این فاصله یک آمبولانس دیگر آمده بود و منتظر شد که نوبتش شود، این بار جسد یک پیرمرد را آورده بودند.

مرگ با کرونا چه نفرت انگیز است چه غریبانه، انگار تنها در این کره ی خاکی زیسته ای که حال در موقع مرگ و رفتن چنین تنها مانده ای. نه کسی هست که گریه ای کند، نه کسی هست که صدایت کند و نه حتی کسی هست که جنازه ات را تحویل بگیرد. در این آرامستان تنها چند سفید پوش دیده می شود که خستگی کار و تنها بودن، امانشان را بریده است با روحانی که از روز اول این مصیبت اینجاست و نماز میت و تلقین قبر را می خواند.

اولین جسد را از غسالخانه بیرون آوردند و همان سفید پوش های دستکش به دست، ماسک زده و چکمه پوش در آمبولانس گذاشتند، راننده نشست و به سمت قبرستان سید خلف در جاده ملاثانی حرکت کرد. بر خلاف آنچه در مراسم های تشییع دیدیم تنها می رفت، هیچ ماشینی نبود که او را بدرقه کند و هیچ کسی نبود که دنبال آمبولانس بدود، مویی بکند یا به صورت خود بزند. راننده بود، یک جسد و جاده بی کسی ها.

جسد دوم را باز به همان شیوه اول با رعایت مسائل بهداشتی بیرون آوردند و به غسالخانه بردند، نیم ساعتی طول کشید تا جسد را غسل و تحویل دادند. در آمبولانس گذاشتند و به سمت امام زاده سید هادی در جاده سوسنگرد حرکت کرد. یک ماشین هم به دنبال او به راه افتاد که یک سرنشین داشت.

ساعت از ۹ صبح گذشته بود ک آمبولانس سوم آمد، مانند یک کار تکراری آمبولانس و تابوت را ضدعفونی کردند، جسد را درآوردند و به غسالخانه بردند و منتظر نشستند تا کارهای غسل و کفن کردنش تمام شود. آنقدر سکوت بود که صدای گنجشک های بر درخت نشسته هم شنیده می شد و نه انگار که در همین یک ساعت سه نفر را در این مکان غسل داده اند. سه نفر انسان، سه نفر مادر یا پدر بزرگ.

چنان بی کسی در آرامستان باغ فردوس حکم فرما بود که اگر می‌گفتند یک نفر از بستگان فوتی ها به آنها یک لیوان آب بدهد زنده می شوند آن سه نفر بر نمی گشتند و همان رفتنشان بود. نه پسری بود که پدرش را صدا بزند، نه دختری بود که مادر بگوید، نه کسی خواهرم می‌گفت و نه صدای برادرم برادرم شنیده می شد، نه همسری و نه نوه ای بود که برای عزیزش گریه کند و نه از فامیل و آشنا خبری بود که در غم از دست دادن بزرگشان بی تابی کنند.

هیچ کسی نبود، همان چند نفری که پروتکل دفن مردگان کرونایی هم اجازه می داد که همراه جنازه باشند نیامده بودند یا حداقل به غسالخانه نیامدند و ترجیح دادند همان محل دفن منتظر بمانند تا جسد را کفن پوش و ضدعفونی کرده برای آنها ببرند.

نفر سوم را از غسالخانه بیرون آوردند، یک مرد مسن بود، در آمبولانس گذاشتند و حدود ۲۰۰ متر آن ور تر ماشین ایستاد، جنازه را دوباره بیرون آوردند و نماز میت آن را خواندند. روحانی و دو نفر از کادر غسالخانه با لباس های محافظتی و ماسک هایی به صورت به نماز ایستادند. ظاهرا در محل دفن کسی منتظرش نبود که نماز میت را اینجا خواندند و شاید هم آنجا کسی نبود که نماز را بخواند. نمازش را خواندند و در آمبولانس گذاشتند و به سمت قبرستان حومه شهر اهواز حرکت کرد.

آمبولانس دیگری آمد، گفتند که وقتی این بیاید یعنی در همین باغ فردوس خاکسپاری خواهیم داشت. آمبولانس جلوی غسالخانه ایستاد جسد را تحویل دادند. پسر و دختر فوتی هم به دنبال آمبولانس آمده بودند. کمی صدا بلند شد، وای پدرم وای.

جنازه را غسل دادند و از غسالخانه بیرون آوردند، روحانی و دختر و پسر آن مرد فوت شده به نماز ایستادند و بعد در آمبولانس گذاشتند تا به محل دفن بیارد، حدود یک کیلومتر دور تر از غسالخانه. جسد را بالای قبری که از قبل آماده شده بود و حدود ۲ متر کنده بود گذاشتند. همان دو نفر سفید پوش که از صبح مشغول بودند او را در قبر گذاشتند و روحانی تلقین آن را خواند. بعد خاک ریختند و یک تابلو اسم و فامیل با تاریخ خاکسپاری بالای آن زدند.

دخترش گریه می کرد و صدای خفه شده اش از زیر ماسک شنیده می شد. کسی نبود که او را دلداری دهد، آدم تنها گریه اش سوزناکی عجیبی دارد. پسرش گفت که پدرم ۷۷ سال داشت، سه روز قبل تست کرونای او مثبت شد و فوت کرد. گفت که در خانه بود و بیرون نمی رفت، نمی دانیم چگونه مبتلا شد، گفت که بیماری قلبی داشت.

در حدود سه ساعت چهار نفر را در آرمستان باغ فردوس اهواز غسل دادند و یکی از آنها را همین جا به خاک سپردند. در قطعه ای که از تاریخ ۱۷ اسفند ماه در آن فوتی وجود داشت. قبرهای کرونایی به صورت ردیفی شبیه یک تونل در یک مسیر کنده شده بود و هر ردیف از خاکسپاری که ظرفیت آن پر می شد روی آن را سیمان کرده بودند. تنها تابلوهای آهنی کوچک نشان می داد که چه کسی در چه روزی اینجا دفن شده است.

خون، نسب، اعتقادات و هر آنچه یک نفر خود را با آن معرفی می کرد در این مکان رنگ باخته بود و کرونا همه آنها را از بین برده است، شاید اگر همین دو نفر نبودند کسی جنازه ها را از آمبولانس ها بیرون هم نمی آورد و خاک نمی کرد، آگر آن دو نفر خانم و دو نفر مرد نبودند کسی میت ها را غسل و کفن هم نمی کرد و اگر این روحانی نبود کسی نماز میت آنها را هم نمی خواند.

اینجا دلت می گیرد، زبانت بند می آید، اینجا می توان فهمید که کرونا چه بر سر انسان آورده است؛ چگونه کرامت انسانی را گرفته است و انسان تنها را تنها تر کرده است.