خاطرات ابوعلی از چگونگی ورود گردشگران به روستای علوه
خاطرات ابوعلی از چگونگی ورود گردشگران به روستای علوه

روستای علوه شهرستان کارون این روزها به کانونی برای جذب گردشگران داخلی و حتی خارجی تبدیل شده است، گردشگرانی که برای خرید و بازدید از مزارع چای ترش، نخلستان ها، شلتوک کاری و استفاده از غذاهای محلی و بازدید از مضیف قدیمی ساعتی را مهمان کریم باوی معروف به ابو علی در این روستا می شوند. همین نیز باعث شد تا به سراغ ابو علی برویم و چگونگی کشت و فروش چای ترش و توسعه گردشگری روستای علوه را ظرف 2 سال از او جویا شویم. این گزارش خواندنی در ادامه آمده است.

کاوش: کریم باوی هستم معروف به ابو علی از روستای علوه ( توابع شهرستان کارون در حدود ۲۵ کیلومتری اهواز)، در روستا علوه اولین کسی که برای زندگی آمد جد پدری ام بود این مضیف هم پدرم خودش ساخته است. پدرم ۱۲۰ سال عمر کرد و سال ۶۵ به رحمت خدا رفت و ۲ همسر داشت، در سن ۸۵ سالگی ازدواج مجدد کرد که حاصل این ازدواج ۲ دختر و سه پسر است و اختلاف سنی من و برادر بزرگترم حدود ۶۰ سال است.

این روستا ۴۶ خانوار و ۳۶۰ نفر جمعیت دارد که همه ی افراد این روستا از یک خانواده هستیم. چندین سال قبل یکی از دوستان برادر بزرگترم ابوهاشم به مکه می رود و از آنجا بذر چای ترش یا چای مکیه می آورد و کشت می کند و چندین سال از آن بعنوان دارو استفاده می کند، این چای خاصیت های زیادی دارد از جمله برای تنظیم فشار خون و رقیق کننده ی خون و چربی کبد است و چون آرام بخش است اکثرا شب ها از آن  استفاده می شود.

ابوهاشم چای ترش کشت می کرد و سال ۷۷ فوت شد، بعد از فوت برادرم  به مدت ۶ سال به کشاورزی اهمیت ندادیم و به همین دلیل بذر چای را ازدست دادیم تا اینکه شروع به کشاورزی کردم و به کشت محصولاتی که خاصیت دارویی دارند مثل چای ترش و عصفر علاقه مند شدم ( عصفر شبیه زعفران است و مشهدی ها به آن زعفران کاذب می گویند).

هرچه قدر گشتم دنبال بذر چای ترش پیدا نکردم حدود سه سال به دنبال آن بودم همه ی عطاری و بذر فروشی ها را رفتم اما اکثر آنها حتی با اسم این محصول نیز آشنایی نداشتند تا اینکه تصمیم گرفتم پیش زن برادرم ابو هاشم برم و صندوقچه ی برادرم را نگاه کنم تاشاید بذری پیدا کنم. صندوقچه را که باز کردم  پلاستیک گره خورده ای را دیدم که سه بذر چای درون آن بود، آن روز از پیدا کردن بذر بسیار خوشحال شدم.

بذرها را کشت کردم بعد از مدتی بوته درآوردن و سبز شدن اما وقتی از یکی از برادرانم خواستم که مسیر آب را برای آبیاری باز کند ناخواسته  باعث کندن و له شدن یکی از بوته ها می شود البته برادرم  نمی دانست این بوته ی چای ترش است که مدت ها به دنبال پیدا کردن بذر آن بودم. روز بعد که متوجه شدم با او مشاجره کردم و بعد از این جریان به برادرم سفارش کردم تا از بوته  ها مراقب کند تا اینکه بالاخره آن سال چای را برداشت کردم و بذر بیشتری بدست آوردم، به اهالی روستا نیز از آن بذر برای کشت دادم و تا کنون که چندین سال می شود اهالی روستا چای ترش کشت می کنند.( اردیبهشت ماه کشت و مهر و آبان ماه برداشت می شود).

بعد از اینکه چای را برداشت کردیم به فروش نرفت و این چند سال ادامه داشت چرا که مردم به خوبی با این محصول آشنایی نداشتند، پارسال یک جلسه در روستای عطیش برگزار شد که من هم حضور داشتم در آن جلسه یک نفر در مورد میراث فرهنگی صحبت کرد بعد از جلسه قصد داشتم شماره ی آن آقا را برای نشان دادن مضیف به او بگیرم چون در جلسه خواست که آثار و ساخت قدیمی را به او معرفی کنند.

اما بعد از جلسه آن آقا را پیدا نکردم و چهار ماه به دنبال شخصی به نام حسن ناصر گشتم (رئیس اداره میراث فرهنگی و صنایع دستی و گردشگری شهرستان کارون) و از دهیاران روستاهای اطراف آدرس و یا شماره ای از او را می پرسیدم اما آنها همچنین کسی را نمی شناختند، تا اینکه یکی از دهیاران شماره ی مهندس ناصر  را به من داد.

مضیف  قدیمی پدربزرگم را به  مهندس ناصر معرفی کردم و گفتم که از گل و چوب ساخته شده است، ایشان اسم و مکان روستا را پرسید و من برای او عکس مضیف را فرستادم، بالافاصله  بعد ازدیدن عکس ها مهندس ناصر به سمت روستا حرکت کرد.

بعد از بازدید مهندس حسن ناصر به گفته ی او از فرش های قدیمی برای مضیف استفاده کردیم. بعد از آن هر چهار پنج روز یکبار سری به روستا می زد در یکی از این دیدارها چای ترش برای پذیرایی استفاده کردم و زمانیکه ایشان متوجه شدند محصول خودمان است برایش جالب بود.

اواسط مهرماه بود که آقای ناصر را بر سر مزارع بردم ایشان بعد از چند روز با سه خبرنگار و عکاس برگشت و بعد از ۱۰ روز گفت می خواهم مراسمی با عنوان “آیین چای”  در روستا بگیریم، روز بعد جمعیت زیادی به روستا آمد که استقبال زیادی از روستا و مزارع چای آن کردند و از این زمان گردشگری روستا شروع شد.

اینجا بود که من با واژه ی ” گردشگردی”  آشنا شدم و با افراد زیادی از مسئولان  و دوستداران میراث فرهنگی و کسانی که برای ما تبلیغ می کنند آشنا شدم، تا به الان نیز مهندس ناصرهمچنان پای کار است.

علی رغم اینکه در گذشته محصولات به فروش نمی رفت و تنها مصرف کننده ی چای ترش در روستای علوه خود ما بودیم اما در روز آیین چای قرمز هرکسی هر چقدر چای ترش در ۲سال اخیر در خانه داشت را آورد و همه به فروش رفت یعنی تمام محصولات ۲سال ما یکجا و دریک روز به فروش رفت. امسال نیز این مراسم ۱۶ آبان ماه برگزار می شود.

امسال حدود ۱۵ هکتار چای کشت کردیم که به دلیل سیلی که آمد دیرتر یعنی در مردادماه کشت شد. سیل که شد حدود ۱۵ روز برای احداث سیل بند اصلی کار می کردیم و در همان ایام گردشگرانی از آمریکا با تور به روستا آمدند، روزی که دبی رودخانه بشدت بالا آمده بود و سخت ترین روز برای من بود. از آنها پذیرایی کردم اما به شدت نگران شکستن سیل بند بودم که اگر این اتفاق رخ دهد چطور به مهمانانم بگویم از اینجا بروید.

گردشگرانی که به روستا می آیند اکثرا با غذاهای محلی اینجا آشنا شدند و برای همین دوباره به اینجا می آیند و از ظرفیت هایی که روستا دارد مانند نخلستان ها و مضیف و رسومات آن استفاده می کنند.

غذاهای ما از محصولات محلی هستند؛ برنج کشت خودمان است و تخم مرغ، روغن، کره، دوغ، شیر، ماست و پنیر همه محلی هستند و در کنار خرما، انگور نیز برداشت می کنیم. ماهی حشو و شکم پر، متبل، مقلوبه، مفتح، مجبوس، بریانی و قلیه ماهی از ۳۰ نوع غذایی است که برای گردشگران سرو می کنیم.

همین فردا پنج تور به اینجا می آیند که تنها یک تور از آنها چهل نفراست که جای استراحت و غذا برای آنها مهیا شده است. در آینده برنامه های زیادی دارم و قصد دارم چندین مضیف مانند این را با گل و  سقف چوبی بسازیم زیرا مردم بخاطر سنتی بودن اینجا می آیند.

خاطره ی فارسی یاد گرفتن ابوعلی

قبل از اینکه با آقای حسن ناصر آشنا شوم  فارسی را در حد سلام و علیک بلد بودم اما بعد از آشنایی با ایشان که  برای روستا گردشگر می آورد مجبور می شدم با آنها فارسی صحبت کنم  که این برایم سخت بود، یکی از روزهایی که چند گردشگر خانم  به روستا آمدند و سفارس غذا دادند یکی از آن ها بعد از غذا گفت سفره تان پر برکت باشد و چون من به فارسی تسلط نداشتم جواب ندادم اما بعد از اینکه دوباره جمله ی خودش را تکرار کرد گفتم جمیع رفتگان شما هم، که این جمله ی بی ربط من باعث خنده ی همه شد و گفتم ببخشید بیشتر از این بلد نیستم. بعد از این جریان ظرف مدت پنج ماه فارسی یاد گرفتم و اکنون در حال یاد گرفتن زبان انگلیسی هستم.

گلایه از خدمات رسانی در سیل

زمانیکه سیل آمد مدیریت وضعیت روستا به دلیل اعتماد اهالی با من بود، در آن دوران از هلال احمر شهرستان کارون با من تماس گرفتن و خواستن که برای تحویل چادر و پتو به آنجا بروم اما وقتی به آن جا رفتم علی رغم اینکه خودشان با من تماس گرفته بودند، گفتند در حال حاضر چادر و پتو نداریم و باید در نوبت بمانید.

در حالیکه ما بخاطر سیل و احداث سیل بندها در حالت آماده باش بودیم و به من گفتند شما غرق نشدین که چادر به شما دهیم و پاسخ من این بود که اگر غرق می شدم چادر به چه دردی میخورد؟ تا کنون هیچ حمایتی از طرف هلال احمربه ما  نشده است.

کل روستاهای مسیر شرق کارون ظرفیت پذیرش گردشگر را دارند

از مسئولان انتظار داریم نه تنها روستای علوه که برای آبادانی کل مسیر که روستای علوه هم یکی از آنها ست برنامه ریزی کنند و آنها به مردم معرفی کنند تا گردشگر بیاید و روستاها رونق بگیرند، روستای عمیره در همین مسیر اولین روستای حقوق بشر در این محدوده نامیده می شود چرا که اولین سینمایی که در این منطقه ساخته شد در این روستا بود همچنین سال ۴۷ اسطبل اسب و گاو داری در این روستا ساخته شد و به نسبت روستاهای مجاور امکانات و ظرفیت خوبی برای گردشگری دارد و می تواند در جذب گردشگر موفق باشد.

روستاهای موران باغ های انجیر و روستای ابومشیلش ( از روستاهای مسیرشرق شهرستان کارون) درخت کناربسیاری دارد و کل مسیر سرسبز است و شلتوک  و نخلستان نیز دارد. بانوان روستای علوه حصیر و خرازه می بافند و به فروش می رسانند

با نگاه ویژه ی مسئولان به  ظرفیت های موجود، روستاها به لحاظ اقتصادی توسعه پیدا می کند و امیدواریم در سال آینده کل اهالی روستاهای مسیر شرق کارون از کوت سید صالح تا چمیان رونق پیدا کنند.