کرونایی ها تصور هم نمی کردند به همین سادگی مبتلا شوند/ آن ها ساعت های سختی را سپری می کنند
کرونایی ها تصور هم نمی کردند به همین سادگی مبتلا شوند/ آن ها ساعت های سختی را سپری می کنند

برای مصاحبه با بیمار بعدی به اتاق دیگری می روم نعیمه که بی حال روی تخت خوابیده وقتی متوجه شد می خواهم با او مصاحبه کنم قصد داشت از جا برخیزد اما قبل از اینکه مانعش شوم بی جان دوباره روی تخت افتاد، اطلاعات برگه ی شرح حال بیمار نشان می دهد که تنها 35 سال دارد اما کرونا در کنار آسم از پا درش آورده است.

کاوش اخبار؛ زهرا رضاپور: آن روزهای اول بیشتر به شوخی می ماند، اینکه یک ویروس از خفاش به انسان چینی منتقل شده و برای مقابله با شیوع آن یک شهر 11 میلیونی را قرنطینه کرده اند. فکرش را هم نمی کردیم که مدتی بعد آن شوخی جدی ترین تهدید زنده ماندنمان شود و آن که کرونا یا کووید 19 نامیدنش جهانی را با آن همه دستاورد و غرور تسخیر کند.

کرونا این روزها بر همه چیز سایه انداخته است و هر چند هر روز علائم بالینی بیشتری از آن رسانه ای می شود اما هنوز هم رعایت مسائل بهداشتی و قرنطینه خانگی را بهترین راه مقابله با آن معرفی می کنند، توصیه هایی که بیماران مبتلا به کرونا در بیمارستان رازی اهواز آنها را رعایت نکردند و در این گزارش از درد و رنجی که کشیده و می کشند و چگونه مبتلا شدنشان با ما صحبت کرده اند.

به محض ورود به بخش عفونی با بیماری که در راهرو به میز استیشن پرستاری تکیه زده بود و با صدای آرام از یکی از پرسنل درخواستی داشت برخورد کردم، خود را حسن 58 ساله و کارمند بازنشسته معرفی می کند و می گوید: از اوایل تعطیلات عید علائم سرماخوردگی داشتم برای همین به بیمارستان گلستان مراجعه کردم و آزمایش دادم که گفتند مشکلی وجود ندارد، داروها را مصرف کردم و خوب شدم.

وی ادامه می دهد: بعد از مدتی تب و لرز شدیدی کردم در حدی که بدنم از عرق خیس می شد، دوباره به بیمارستان امام رفتم و آزمایش دادم که جواب آن به بیمارستان رازی آمد و اعلام کردند به کرونا مبتلا نیستید و گلبول های سفید خونت پایین آمده که باید به بیمارستان بقایی مراجعه کنید، در نهایت شب گذشته به اینجا آمدم.

 از خریدهایی که برای خانه انجام می دادم مبتلا شدم

حسن عنوان می کند: تست کرونا داده ام که هنوز جواب آن نیامده است اما نتیجه ی سی تی اسکن را برای بررسی مجدد از من خواستند و گفتند با توجه به اینکه گلبول های خونی برگشتند مشکوک شدند که کرونا دارم و گفتند تا زمانی که اگر عفونتی در گلبول های خونی وجود دارد از بین برود و جواب تست بیاید باید اینجا بمانم و دارو مصرف کنم.

وی بیان می کند: هنوز جواب تست کرونا نیامده اما اگر مبتلا باشم احتمال می دهم که از خریدهایی که برای خانه انجام می دادم مبتلا شده باشم، گرچه ماسک و دستکش استفاده می کردم اما مثلا عابربانک می روی و بعد میخواهی با گوشی کار کنی با دستکش نمی شود و مجبوری دستکش را دربیاوری که ممکن است ویروس منتقل شود برای همین تا جایی که می شود باید در خانه ماند.

خانم ظاهری صامت و غرق در فکر روی تختش نشسته اما از مصاحبه کردن با خوش رویی استقبال می کند و در حینی که ماسکش را در می آورد تا صدایش را بشنوم می گوید: 65 سال دارم و تست کرونای من مثبت شده است، پنج روزی می شود که در اینجا بستری هستم.

پسرم از تهران آمد و من مبتلا شدم

او ادامه می دهد: 2 روز قبل از نوروز گلو درد داشتم و سرفه می کردم فرزندانم مرا پیش پزشک های مختلفی بردند که همگی گفتند سرماخورده ای تا اینکه حالم خیلی بدتر شد و به بیمارستان مراجعه کردم.

خانم ظاهری اظهار می کند: به جز برای خرید نان که به بیرون می رفتم کاملا در خانه بودم اما پسرم از تهران به اهواز آمد و با توجه به اینکه جایی نرفتم به احتمال زیاد از این طریق مبتلا شدم، گرچه خداروشکر پسرم و همسرش مشکلی برایشان به وجود نیامده است.

خانم پژو دیگر بیمار مبتلا به کرونا است، 78 سال دارد و به همین دلیل کرونا برایش دردناکتر بوده و ناتوانی در حرکت هم، باعث شده لحظه های ماندن در بیمارستان برایش کندتر سپری شود و به گفته ی خودش چهار روزی که بستری است برایش برابری با چهل روز می کند.

وی بیان می کند: از روزهای قبل علائمی مانند سرماخوردگی داشتم چندین بار به درمانگاه مراجعه کردم که آمپول و دارو برایم تجویز کردند، چهار بسته قرص آمپی سیلین مصرف کردم رفته رفته بدتر شدم و حالت تهوع شدیدی پیدا کردم و بی اشتها شدم تا اینکه به بیمارستان رازی مراجعه کردم و وقتی سی تی اسکن از ریه ام گرفتند متوجه شدم به کرونا مبتلا شده ام.

خانم پژو می گوید: حدود 2 سال پیش سکته مغزی کردم که باعث شد مشکل حرکتی پیدا کنم و تقریبا فلج شوم برای همین در خانه پرستار شخصی دارم که در کارها کمکم می کند اما پرسنل اینجا نمی توانند کارهای شخصی ام را انجام دهند.

وی می افزاید: پرستارم  گلو درد داشت اما نمی دانست که از علائم سرماخوردگی نیست و به کرونا مبتلا شده است، من هم توسط او آلوده شدم. در حال حاضر پرستارم خوب شده است اما چون ریه ام ضعیف است و آمبولی ریه انجام داده ام گرفتار شده ام.

احتمالا از  ارباب رجوع گرفته باشم

برای مصاحبه با بیمار بعدی به اتاق دیگری می روم نعیمه بی حال روی تخت خوابیده وقتی متوجه شد می خواهم با او مصاحبه کنم قصد داشت از جا برخیزد اما قبل از اینکه مانعش شوم بی جان دوباره روی تخت افتاد، اطلاعات برگه ی شرح حال بیمار نشان می دهد که تنها 35 سال دارد اما کرونا در کنار آسم از پا درش آورده است.

نعیمه می گوید: تب و لرز داشتم و روز یکشنبه ی هفته ی گذشته برای انجام آزمایش به بیمارستان مراجعه کردم و تا بعد از ظهر همان روز بستری شدم و سی تی اسکن از ریه ام گرفتند و بعد به خانه رفتم. بعد از 2 روز که جواب را گرفتم مشخص شد به کرونا مبتلا شده ام و از روز سه شنبه تا حالا در اینجا بستری هستم.

وی اضافه می کند سرفه خشک زیاد و تب از علائمی است که دارم و ادامه می دهد: من حسابدار هستم و احتمالا از سرکار گرفتم چون ارباب رجوع زیادی داشتیم متاسفانه مرخصی نداشتم و مجبور بودم هر روز تا 29 اسفند سرکار حاضر شوم. مجددا از 10 فروردین به سرکار برگشتم و بعد تقریبا سه روز درگیر این بیماری شدم.

نعیمه اظهار می کند: چون آسم داشتم خیلی رعایت کردم تا مبتلا نشوم و همیشه از ماسک و دستکش استفاده می کردم اما با این وجود به ویروس آلوده شدم و با اینکه گفته می شود بیماری برای جوانان به سختی سالمندان نیست اما من چون آسم دارم خیلی درد کشیدم و در تنفس مشکل زیادی دارم.

وی خطاب به کسانی که از در خانه ماندن خسته شده اند و به خیابان ها می روند تاکید می کند: خواهشا در خانه بمانید چون این ویروس واقعا خیلی سخت آدم را درگیر می کند، بیرون رفتن به خوابیدن در بیمارستان بعدش نمی ارزد، پس سالم در خانه سر کنید و بی حوصله شوید بهتر است.

آقای فالحی هم از موارد تست مثبت است و روز پنجمی است که در بخش زنان که در حال حاضر مختص بیماران کرونایی است بستری شده است، تنگی نفس شدیدی دارد که گاهی با سرفه همراه می شود، از بی قراری و بی حوصلگی نصف بدنش دراز کش روی تخت افتاده و پاهایش از تخت آویزان مانده است.

این بیمار 37 ساله می گوید: از اوایل تعطیلات عید حال خوبی نداشتم و به پزشک های عمومی مراجعه کردم که گفتند سرماخوردگی است اما روز به روز حالم بدتر می شد و تنگی نفس بیشتری پیدا کردم، داروهای تجویزی را که مصرف می کردم بدتر می شدم تا حدی که نمی توانستم کمترین غذایی بخورم و حالت تهوع داشتم.

وی توضیح داد: به بیمارستان مراجعه کردم و بعد از انجام تست مشخص شد که کرونایی شده ام.

نفس عمیق و منقطعی می کشد و این دفعه آرام تر از قبل می گوید: راننده ی کامیون هستم با وجود اینکه از 24 اسفند سرکار نرفتم مبتلا شدم؛شرایط مالی ام در حدی نبود که از زمان شیوع ویروس سرکار نروم اما نکات بهداشتی را رعایت می کردم و مرتب از مواد ضدعفونی کننده استفاده می کردم اما متاسفانه موثر نبود.

جوانم اما کرونا مرا تا پای مرگ برد

وی اظهار می کند: با اینکه سن زیادی ندارم و تقریبا جوان هستم اما این بیمای مرا تا پای مرگ برد جوری که نفسم بالا نمی  آمد و چند روز دستگاه اکسیژن به من وصل بود.

آقای فالحی اضافه می کند: ویروس کرونا بسیار قوی است بعد از پنج روز بستری شدن امروز دوباره سیستم بدنم را بهم ریخت، مشکل تنگی نفس پیدا کردم و گفتند باید چند روز دیگر هم بمانم تا طول درمانم طی شود.

وی بیان می کند: همسر بنده هم تستش مثبت بوده اما در قرنطینه به سر می برد زیرا اوضاع او بهتر است.

مصاحبه ی بعدی را با ورود به اتاق کوچکی شروع کردم که تنها تختی با شماره ی 25 داشت. به محض ورود بوی آزار دهنده ی وایتکس به مشام می رسید که خانمی با روپوش بیمارستان سعی داشت با باز نگه داشتن شیر آب روشویی گوشه اتاق این بوی تند را از بین ببرد تا تنگی نفس بیشتر از این باعث نشود دَمش را با زحمت به بازدَم تبدیل کند، اما با این حال خوشبختانه به نسبت سایر همسن هایش که در این بیمارستان بستری بودند اوضاع و احوالش خیلی بهتر بود. خانم 72 ساله ی خوش برخوردی که فوق دیپلم قدیم را داشت و پرستار دوران جنگ هم بود.

خانم مختاری عنوان کرد: ساعت 6 صبح امروز به بیمارستان مراجعه کردم که گفتند ریه ام درگیر شده اما هنوز تست کرونا نداده ام. تب و سرفه نداشتم فقط تنگی نفس بسیار شدیدی داشتم در حدی که انگار سرم را چندین دقیقه زیر آب گرفته اند، چند ثانیه سرم را بلند می کنند و دوباره به زیر آب می روم.

وی بیان می کند: نزدیک یک هفته این علائم را داشتم و حتی دستگاه اکسیژن نیز خریدم و چون علائم دیگری نداشتم به مبتلا شدن به کرونا شک نکردم و از آن جایی که در مدت اخیر از وایتکس زیاد استفاده کردم فکر می کردم به خاطر این دچار تنگی نفس شده ام البته حتی هنوز هم فکر می کنم به خاطر استفاده ی بیش از حد از وایتکس به این حال دچار شدم چون همانطور که می بینید ظاهر من شباهتی به بیمار ندارد.

شرایط این روزها سخت تر از دوران جنگ است

خانم مختاری بازنشسته شده از خاطرات پرستاری اش در دوران جنگ و جبهه برایم می گوید، از اینکه فشار کار آن سال ها باعث شده 6 پلاتین در کمر و یکی در گردنش باشد با هر مجروح و و وصیتی گریه می کرده و خاطرات زیادی از مجروحین دارد و ادامه می دهد: با این حال فکر می کنم شرایط حال حاضر سخت تر از دوران جنگ است. من هر دو را تجربه کرده ام. آن دوران شجاعت می خواست که ما زن ها زیر بمباران، جبهه را که برای ما بیمارستان بود ترک نکنیم اما خیلی بیشتر شجاعت می خواهد که بدانی بیماری مبتلا به کرونا است، ویروسی که ناشناخته است و نمی دانی در بدن تو به چه شکلی تبدیل می شود با این وجود با تمام خطرات از بیمار مراقبت کنی که این به نظرم یک کار اخلاقی است.

وقتی پرستار دوران جنگ از پرستاران جبهه ی مقاومت تشکر می کند

از او می پرسم با توجه به اینکه خودتان پرستار بوده اید آیا از کادر درمان حال حاضر رضایت دارید؟ که پاسخ می دهد: من روزها در این مدت برای پرسنل بیمارستان ها گریه می کردم، درکشان می کنم چون میدانم با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم می کنند، حتی برای پرستاران دست گل فرستادم و از زحماتشان تشکر کردم.

وی اضافه می کند: البته ممکن است خیلی ها از کادر درمان ناراضی باشند که به نظرم مربوط به کمبود امکانات است مثلا من بیش از یک ساعت است که منتظرم تا جایی برایم خالی شود بااین وجود اما معتقدم پرستاران و پرسنل بیمارستان ها با سختی کار می کنند.

خانم مختاری در خصوص افرادی که توصیه ها به در خانه ماندن را رعایت نمی کنند، بیان می کند: من می توانم این افراد را این طور تشبیه کنم؛ مادری صاحب چند فرزند است که بسیار به آن ها علاقه دارد اما وقتی با زن همسایه مشغول گپ و گفت می شود فرزندانش را از یاد می برد و مثلا ماشین به آن ها می زند یا اتفاقی برایشان رخ می دهد، حال مردم ما هم این مادر بی توجه هستند که وطن خود را دوست دارند اما نمی دانند چه باید کنند. در این شرایط بطور مثال چه لزومی دارد به سفر برویم یا مراسم عروسی راه بیندازیم؟

آقای نعمت زاده بیمار دیگری است که از زمان بستری شدنش چهار روز می گذرد، معلم بازنشسته است و 64 سال سن دارد. دستگاه اکسیژن به او وصل بود و مشخص بود درد زیادی را تحمل می کند اما روحیه اش بالا بود و در شوخی های 2 هم اتاقی خود که بسیار سرحال تر از او بودند مشارکت می کرد و حتی از من با شوخی می پرسد نمیدانی ناهار کی می دهند؟

همه چیز از یک نامزدی ساده شروع شد

او می گوید: برادر بزرگترم از تهران به اهواز آمد و برای پسرش مجلس نامزدی گرفت، با اصرار برادرم در حد ده دقیقه در این مجلس شرکت کردم اما به خانه که آمدم اصلا حال خوبی نداشتم و به بیمارستان مراجعه کردم هرچه که بود از آن نامزدی شروع شد.

آقای نعمت زاده اظهار می کند در حال حاضر خدا را شکر بهترم و به زودی مرخص می شوم و با امیدواری بیشتر در بی خبری اضافه می کند: تست کرونایی که داده ام هم منفی بوده. این را در حالی می گفت که من از قبل کنار نامش یک علامت مثبت که با خودکار قرمز نوشته شده بود را دیده بودم. شاید علت اینکه به سختی نفس می کشید و دستگاه اکسیژن به او وصل بود، با این حال خود را نباخته بود همین است که نمی داند جواب تستش مثبت شده است.

وی در پایان گفت و گو با لبخند بزرگی که نشان از همان روحیه ی قوی اش دارد می گوید: مصاحبه و این حرفا را ول کن ناهار را کی می دهند؟

جوان ترین بیماری که با او مصاحبه کردم تنها 20 سال داشت که در حالی روی تخت نشسته بود و به دیوار تکیه داشت، به اطراف نگاه می کرد با نزدیک شدنم به او خوشحال از اینکه هم صحبتی پیدا کرده است علی رغم بی حالی که ناشی از بیماری بود شروع به حرف زدن کرد.

هر روز بیرون می رفتم و ضررش را دیدم

خود را مجیده معرفی می کند و می گوید: چند روزی بود که تب و لرز شدیدی داشتم در حدی که به یکباره تشنج کردم و بیهوش شدم چشمم را که باز کردم در بیمارستان بودم. تست کرونا هم داده ام و فکر می کنم جوابش هم آمده اما به من نمی گویند چون روحیه ام خیلی ضعیف است.

وی ادامه می دهد: قبل از عید با این توجیه که دستکش و ماسک استفاده می کنم برای خرید به بازار می رفتم آن موقع به این فکر نمی کردم که خرید کردن می تواند برایم خطرساز باشد و چون از مواد ضدعفونی کننده استفاده می کردم و مرتب دست هایم را می شستم فکر نمی کردم مبتلا شوم، حتی در تعطیلات مهمان هم داشتیم.

مجیده از دل تنگی برای فرزند سه ساله اش می گوید که حالا تنها می تواند از طریق تماس تصویری او را ببیند و اضافه می کند: حدس می زنم تستم مثبت باشد که اگر این طور باشد علت آن بازار رفتن و حضور در مراکز پرتردد است برای همین تجربه از مردم می خواهم که بیرون به خصوص بازار نروند و در خانه بمانند.

وی ادامه می دهد: ان شاءالله بعد از این بیماری هرکجا که خواستند بروند شهر را که از ما نگرفته اند. من هرروز می رفتم و ضررش را الان دیدم.


تمام خانواده ام به کرونا مبتلا شدند

آقای کرم پور استاد دانشگاه 40 ساله ای است که مانند بیشتر مبتلایان به کرونا تب، لرز و استخوان درد داشته است. او می گوید: 28 اسفند از اهواز به شوشتر رفتیم خواهرم هم با همسرش از مشهد به شوشتر آمد، همسر خواهرم بدون اینکه بداند به کرونا مبتلا بود و متاسفانه از این طریق تمام خانوده ام از جمله پدر، مادر، خواهر و برادرم به کرونا مبتلا شدند اما آن ها تنها به پزشک مراجعه کردند و قرنطینه شدند.

وی اضافه می کند: تقریبا بعد ازهشت روز که از شوشتر به اهواز آمدیم علائمی که نام بردم خودشان را نشان دادند و سه چهار مرتبه به پزشک و درمانگاه مراجعه کردم که تشخیص دادند سرماخوردگی است تا اینکه بالاخره مشخص شد مبتلا به ویروس کرونا شده ام.

رعایت توصیه های بهداشتی و قرنطینه خانگی هنوز هم تنها راه برای مقابله با کرونا و قطع زنجیره گسترش این ویروس مرگبار است؛ مواردی که بیماران مبتلا در بیمارستان رازی اهواز آنها را رعایت نکرده اند و در حال پرداخت تاوان آن هستند.