کودکانی به رنگ آسمان
کودکانی به رنگ آسمان
به «دنیــا» کودک یکساله ای فکر می کردیم که با بیماری فلج مغزی به دنیا آمد و در حالی که تنها یک روز از عمرش را سپری کرده بود ،توسط خانواده اش در یکی از این خیابان های شهر رها شد...

کاوش: نم‌نم باران به ریزش مداوم قطرات آب بدل شد و باران شدت گرفت که به مرکز نگهداری از کودکان معلول ذهنی و جسمی شاکرین اهواز رسیدم. در زدم و وارد ساختمان شدم. محوطه نگهداری کودکان با حیاط کوچک و باریکی از فضای بیرونی جدا شده است. در این مرکز دو طبقه وجود دارد. طبقه پایین به کودکانی اختصاص دارد که وضعیت بهتری دارند و در طبقه بالا که بخش «ایــزوله» نامیده شده است ، کودکان دارای مشکلات حادتر ذهنی و جسمی نگهداری می شوند.

به گزارش کاوش، در مرکز نگهداری از کودکان معلول شاکرین ۵۰ کودک زیر ۱۴ سال تحت مراقبت های شبانه روزی پرستارانی آبی پوش قرار دارند . ۲۳ تن از این کودکانِ بیمار مجهول الهویه هستند به این معنی که خانواده های آنها این کودکان را به دلیل معلولیت بعضا در بدو تولد و یا اندکی پس از آن در زایشگاه، کلانتری، بیمارستان، بهداشت یا در کنار خیابان رها کرده اند و آنها با دستور قاضی دادگاه برای مراقبت به این مرکز فرستاده شدند.

مسئولان مرکز شاکرین به مناسبت فرا رسیدن نوروز جشنی برای کودکان بر پا کرده اند و برخی فعالین فرهنگی، اجتماعی و رسانه ای نیز به همراه کودکان در این جشن حاضر هستند. جشن سرشار از نوای موسیقی و کیک و شیرینی و شادی است و کودکان با این سهم از زندگی که در واپسین روزهای سال نصیبشان شده است، خوشحالند بی آنکه خانواده ای در کنارشان باشد، بی آنکه مادری آنها را در آغوش بکشد و بی آنکه سایه پدری را تجربه کنند و در بین بازوانش آرام بگیرند.

این کودکان با واژه هایی مانند پدر، مادر، خواهر و برادر بیگانه اند و هر روز دمیدن صبح و طلوع فلق را با نوازش دستان پرستارانی آسمانی آغاز می کنند که مادر صدایشان می کنند و این مادران صبور همان هایی هستند که تمام وقت و شبانه روزی در تلاشند تا آسایش را میهمان لحظه های کوچک این فرشته های معصوم خداوند کنند.

 

خانم جلالی، مدیر داخلی مرکز نگهداری از کودکان معلول ذهنی و جسمی با بیان اینکه این مرکز دارای ۱۸ پرسنل است که به صورت شبانه روزی از این کودکان نگهداری می کنند، به پایگاه خبری کاوش گفت: دو روانشناس عمومی و ارشد کودکان نیز در این مرکز به کودکان خدمات روانشناختی ارائه می کنند.

وی با بیان اینکه کودکانی در این مرکز نگهداری می شوند آموزش پذیر نیستند، بیان کرد: یک مربی نقاشی و یک مربی ورزش نیز در ایام هفته در کنار این کودکان هستند و با آنهایی که وضعیت بهتری دارند و قادر به صحبت و تحرک هستند نقاشی و فعالیت های بدنی را تمرین می کنند.

جلالی از وجود یک سالن بازی نیز در این مرکز خبر داد و گفت: یک سالن بازی مجهز در طبقه بالای این ساختمان وجود دارد که در نوبت صبح برای بازی در اختیار این کودکان قرار دارد و در نوبت بعد از ظهر به استفاده عمومی اختصاص دارد که درآمد حاصله آن صرف تامین هزینه های کودکان به خصوص خرید پوشک و وسایل بهداشتی استفاده می شود.

وی با اظهار اینکه بخشی از هزینه های مرکز نگهداری از کودکان معلول توسط بهزیستی تامین می شود، گفت: نیمی از این کودکان هویت مشخصی ندارند و کسی نیست که هزینه های نگهداری از آنان را بر عهده بگیرد، در عین حال خانواده هایی نیز که کودکانشان را به این مرکز می سپارند و در اینجا پذیرش می کنند، پس از گذشت چند ماه دیگر به این مرکز مراجعه نمی کنند و هیچ هزینه نگهداری را برای کودکان معلول خود پرداخت نمی کنند.

جلالی با بیان اینکه به بودن در کنار این کودکان اُنــس گرفته است، گفت: وقتی کودک مجهول الهویه ای به این مرکز تحویل داده می شود از آنجایی این کودک فاقد اسم، شناسنامه و مدارک هویتی است ما برایش اسم انتخاب می کنیم و این کودک مابقی عمرش را تا سن ۱۴ سالگی در این مکان سپری می کند و پس از آن به مرکز نگهداری از کودکان معلول بالای ۱۴ سال تحویل داده می شود.

وی همچنین گفت: برخی از این کودکان در زمان حضور در این مرکز بیمار می شوند و لازم است تا در بیمارستان بستری شوند و از آنجایی که هیچ بستگانی ندارند، پرستاران این مرکز به صورت دو شیف به عنوان همراه آنها در بیمارستان در کنارشان هستند و از این کودکان مراقبت می کنند.

جلالی در لابه لای صحبت هایش این را هم گفت که برخی از این کودکان در عین حالی که خانواده دارند اما حدود ۶ سال است که هیچ یک از بستگان خود را ندیده اند.

جشن رو به اتمام بود. کودکان از شادی آهنگ ها هنوز شاد بودند و با چشمها و لبهایشان می خندیدند. آنها که قادر به حرکت بودند در تخت هایشان یا در فضای جلوی گروه موسیقی دست ها و پاهایشان را از سر شوق تکان می دادند و آنها که ناتوان تر بودند با حرکات صورت و چهره شادی می کردند و من به شادی زیبایِ غم انگیزِ و معصومانه کودکانی فکر می کردم که حق دارند در کنار کسانی به حیات ادامه دهند که آنها را وارد این دنیای بزرگ کرده اند.

به «دنیــا» کودک یکساله ای فکر می کردم که با بیماری فلج مغزی به دنیا آمد و در حالی که تنها یک روز از عمرش را سپری کرده بود ،توسط خانواده اش در یکی از این خیابان های شهر رها شد. گناه دنیــا چیست که باید اینگونه با هویتی نامعلوم رها شود. به مریم ۸ ساله و پریای ۹ ساله فکر می کردم که به جرم معلولیت جسمی و ذهنی از سوی خانواده رها شده اند و بیش از ۴ سال است که بی هیچ نام و نشانی به این مرکز پناه آورده اند تا آنها نیز از کودکانی باشند که در زیر سقف بی انتهای آسمان فقط امیدشان به خدا و پرستاران مهربان این مرکز است.