روایت اسطوره ای “چله گهپ و چله کوچیر” و ششه دالو در فرهنگ بختیاری
روایت اسطوره ای “چله گهپ و چله کوچیر” و ششه دالو در فرهنگ بختیاری

حسین مددی: فرهنگ اعتقادات و باورهای کهن بختیاریها مشحون از نمادها ، تمثیلات و داستانهای اسطوره ای اند که برخی از آنها به شکل آیین درآمده و برخی در سینه های مردم به شکل شفاهی ادامه حیات یافته اند. به لحاظ اتنولوژی ( مردم شناسی )و آنتولوژی ( هستی شناسی ) فرهنگی ، عناصر طبیعت […]

حسین مددی: فرهنگ اعتقادات و باورهای کهن بختیاریها مشحون از نمادها ، تمثیلات و داستانهای اسطوره ای اند که برخی از آنها به شکل آیین درآمده و برخی در سینه های مردم به شکل شفاهی ادامه حیات یافته اند.

به لحاظ اتنولوژی ( مردم شناسی )و آنتولوژی ( هستی شناسی ) فرهنگی ، عناصر طبیعت ، تشخص و شخصیت ویژه ای در ساحت باورها و روایت های اساطیری پیدا نموده اند ؛ عناصری که در باورهای دینی و باورهای اسطوره ای این مردم تاریخ مدار کاراکتری مقدس داشته اند، از جمله چهار عنصر اصلی ” آب ، باد ، خاک ، آتش .

زیبایی فرهنگ کهن بختیاری از آنجاست که برای پدیده ها و پدیدارهای طبیعی ، تمهیدی رازگونه اما ملموس و اسطوره ای و باورپذیر از جنس روایت های کلامی ، تجسمی و اعتقادی به جای گذاشته اند تا زندگی را تعدیل وار بدون رعب و وحشت و نگرانی همراه با ساماندهی آرمانها ، نیازها ، و دغدغه ها به پیش ببرند.

یکی از این تمهیدات و پدیدارها ، نحوه ی گذار از تهدیدهای طبیعت مانند خشکسالی و سرمای شدید ، و نحوه ی برخورد هستی شناسانه با آب و هوا و باران و خشک سالی و ترسالی و برکت خواهی های فصلی است ؛ در این بزنگاه ، رویکرد و خاطره ی جمعی ایل وندان برای ثبت گاه شماری ذهنی و حافظه ای ، برای روزها و ماه ها و فصلها و سالهااغلب به صرافت حکایات یا روایت های اساطیری و نمادین افتاده اند.

فصل زمستان دارای دو چله ی بزرگ و کوچک بوده که در زبان بختیاری به آنها *” چله گهپ ” و ” چله کوچیر “* می گویند.

چله گهپ ( بزرگ ) Gahp چهل روز بوده که از اول دی ماه شروع و تا دهم بهمن ادامه دارد ؛ و چله کوچیر ( کوچک ) بیست روز بوده که بلافاصله از پایان چله بزرگ یعنی یازدهم بهمن آغاز و تا آخر بهمن ماه ادامه داشته که سردترین روزها را داراست.

در ” چله کوچیر ” یعنی ده روز ابتدای آن ، که از دوتا چهار روز و یک دو روز تشکیل می شود سردترین روزها را دارد که اولی را *” چار چار “* و آن دو روز را *” لهر کور کورک “* می نامند. ( لهر به ضم لام به معنی سرمای شدید و کور کورک به معنای نابینای بی رحم و مروت ).

در تقویم شمار اسطوره ای بختیاریها ، شش روز دیگر بعد از دو چله وجود دارد که از اول تا ششم اسفندماه ادامه دارد که به آن *” ششه دالو “* shashe daluo می گویند. معمولا این شش روز با باد و باران همراه است. در باره ی این شش روز ضرب المثلی است که می گویند : *چه شصت و چه شش* ، که نشان از برابری شش روز ” دالو ” ( ششه دالو ) دارد با شصت روز اول زمستان. ( به ششه دالو بردالعجوز : سرمای پیرزن نیز می گویند).

روایت اسطوره ای مرتبط با داستان ” ششه دالو ” بدین گونه است که دالویی ( پیرزنی ) در پایان بهمن ماه (چله ی کوچیر : کوچک ) که هوا از سرمای شدید به سمت اعتدال می رود از خداوند می خواهد تا چهارپایانش در این مدت ، آبستن شوند. ( که به اشتباه برخی از شتران نام می برند در حالی که وضعیت اکولوژیکی و هموار نبودن زمین و وجود کوه ها مانع از داشتن شتر بوده است). پیرزن یا همان *ننه سرما* با سرشت ماورایی و اختیاری نسبی که در دست دارد در این شش روز اراده می ورزد و برف و باران می بارد ولی پس از این شش روز ، موهبت و فرهمندی دالو ، متاسفانه او از آبستن شدن احشامش مایوس می شودو در حالی که مشعلی در دست دارد که به آن *” چمت “* chomat می گویندبا گفتن این شعر گلایه آمیز به آسمان می رود :

احمدم رهد مهمدوم رهد دل به کی کنوم خش؟

چمتی به دست گروم دنیانه زنوم تش.

( احمد و مهمدم = اشاره به دوچله بزرگ و کوچک دارد که فرزندان دالو هستند ، رفتند دلم را به چه کسی خوش کنم؟

مشعلم را به دست می گیرم و دنیا را آتش می زنم.)

و دالو بعد از این گلایه و نومیدی ، مشعلش را به کوه و صحرا می اندازد ؛ و این یعنی خشکسالی در سال آینده ؛ ولی اگر حاجت پیرزن برآورده شوداو مشعلش را به دریا می اندازد و این عمل نمادین نشان از ترسالی و بارش و فراوانی در سال آینده دارد.

” دالو” به جز معنای پیرزن ، معانی دیگری نیز دارد ، مانند مادر بزرگ ( دا : مادر + لو : بزرگ = مادر بزرگ ) که در زبان بختیاری به او ننه می گوییم. برخی نیز معتقدند که یلدا از پیوند مادر است و قهرمان بودن وی در عرصه های زندگی ( یل : پهلوان + دا : مادر = مادرباصلابت و قهرمان) ، باز به تعبیری می توان *دا* در پیشوند دالو را که به معنی مادر است را از *دادار* ( نام خداوند ) اقتباس کرد و دادار به معنی بخشاینده و آفریننده است ( دا : دادن و آفریننده + دار : علامت فاعلی = کسی که دارائی اش رامی بخشد ).

با این پیش فرضها دالو نقش امشاسپندی را بازی می کندکه قدرتی فرهمند و کاریزماتیک دارد که می تواندبا “چمت ” ( مشعل ) خود که در نمادشناسی می تواند نمادی از مشعل الهه مهر یا میترا ( الهه پیمان و مهر و خورشیدو نور ) ، عناصر کیش مهر و یا عنصر مقدس نور در فرهنگ زرتشتی باشد تا تقدیر ترسالی یا خشکسالی سال آینده را رقم زند. و باز در پنداری دیگر شخصیت فرهمند دالو را ورسیونی از آناهیتا ( الهه ی آب و زایش ) تلقی نموده اند که سوار بر ارابه چهار اسبی نشسته و در آسمان جایگاه دارد.( چهار اسب ارابه ی او عبارتند از : باران، برف ، باد و تگرگ).