درهم تنیدگی اخلاق و سیاست و کنش انتخاباتی؛ دلایل اخلاقی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات
درهم تنیدگی اخلاق و سیاست و کنش انتخاباتی؛ دلایل اخلاقی شرکت یا عدم شرکت در انتخابات

شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را به رغم گوناگونی پر شمار مکاتب اخلاقی می توان به پیروی از ماکس وبر در ذیل دو مکتب اخلاقی عمده قرار داد

درآمیختگی اخلاق و سیاست و به هم پیوستگی کنش سیاسی و کنش اخلاقی به عنوان دو پهنه هم مرز و درهم تنیده حیات فردی و اجتماعی که عموما فلاسفه آنها را تحت عنوان دو شاخه یا شعبه حکمت عملی یا اخلاق کاربردی مفهوم پردازی می کنند همواره منتهی به آن می شود تا کنشگران سیاسی در اعتبار بخشی و موجه سازی کنش های سیاسی و اجتماعی خود در بسیاری موارد به دلایل اخلاقی متوسل شوند.

در همین راستا، هم اکنون که انتخابات به عنوان یکی از مهمترین اشکال کنش سیاسی به دستور کار عمده جامعه ایران به ویژه دغدغه کنشگران سیاسی و فعالان مدنی و اجتماعی مبدل شده است، کنشگران مخالف و موافق شرکت در انتخابات هریک مجموعه ای از دلایل اخلاقی را برای مشروع سازی و تحکیم موضع سیاسی خود ارائه می نمایند که با فرض معناداری و قصد مندی کنش انسانی و اجتماعی، دلایل اخلاقی اقامه شده مولفه ای محوری از نظام معنایی محسوب می شود که به کنش سیاسی کنشگران درگیر در پویش انتخابات معنا می بخشد.

در مجموع دلایل اخلاقی ارائه شده توسط موافقان و مخالفان برای شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را به رغم گوناگونی پر شمار مکاتب اخلاقی می توان به پیروی از ماکس وبر در ذیل دو مکتب اخلاقی عمده قرار داد، اخلاق مسئولیت یا اخلاق نتیجه مدار و پیامدگرا در یک سو، و اخلاق وظیفه گرا یا اخلاق مبتنی بر نیت در سوی دیگر.

با این توضیح که مخالفان شرکت در انتخابات غالبا رویکردی مبتنی بر اخلاق پیامد گرا و نتیجه محور را ترجیح داده و پیش می برند و موافقان شرکت در انتخابات بیشتر به رهیافت وظیفه گرا تمایل نشان می دهند،دلایل مخالفان و موافقان شرکت در انتخابات را با یادآوری این نکته که دلایل مطرح شده ناظر به مواضع کنشگران عمدتا غیر اصولگرا است، می توان بشرح زیر خلاصه کرد:

الف) مخالفان؛ مخالفان شرکت در انتخابات عمدتا با رویکردی نتیجه گرا و پیامد محور و البته در پاره ای موارد هم متمایل به وظیفه گرایی چند دلیل عمده در دفاع از تحریم انتخابات یا عدم شرکت در آن عرضه می کنند که مشتمل اند بر:۱)بی نتیجه بودن شرکت در انتخابات به دلیل مشخص بودن نتیجه آن و بی تاثیری رای دادن ۲) با فرض پیروزی در انتخابات محدودیت های ساختاری اجازه هیچ گونه تحول و تغییری را نخواهد و بنابراین حتی اگر هم پیروز شویم بازهم در مقام عمل نتیجه ای حاصل نخواهد شد،چراکه نمی تواند به تحول ساختاری بیانجامد ۳) اعتبار بخشیدن به مهندسی و صحنه آرایی انتخاباتی و بنابراین بازی کردن در میدان حریف و مشروعیت بخشیدن به او و تقویت موضع او ۴) تقویت و ترویج ظن و بدگمانی همدستی و حتی تبانی میان اصلاح طلبان و اصولگرایان که پیامد آن بی اعتبار شدن اصلاح طلبان نزد عموم مردم و پایگاه اجتماعی خود اصلاح طلبان خواهد شد ۵) همدستی و شریک شدن در تمام اقدامات و فعالیت های طرف مقابل در نقض حقوق و آزادیهای شهروندان یا تلقی شدن اصلاح طلبان به منزله شریکِ جرمِ همان کسانی که خود از آنها انتقاد نموده و آنها را متهم می کنند ۶) تایید سیاست ها و روال های نادرست مورد اعتراض خود مانند نظارت استصوابی که در نهایت محدویت،تضعیف و حذف خود اصلاح طلبان را در پی خواهد داشت.

ب) موافقان؛ موافقان شرکت در انتخابات با اتخاذ رویکردی عمدتا وظیفه گرایانه و البته در پاره ای موارد پیامد گرا و همچنین با تردید در این پیش فرض که نتیجه انتخابات از قبل تعیین شده است،شرکت در انتخابات را بنابه دلایل زیر کنشی کاملا اخلاقی و در عین حال خلاقانه می دانند که شکی در درستی آن ندارند:۱) شرکت در انتخابات وظیفه ملی و بیانگر کوششی است برای نجات کشور و پیشگیری از غلتیدن در دام سیاست هایی که می تواند به ویرانی کشور و به خطر افتادن جان انسانهای بی شمار شود ۲) شرکت در انتخابات برای باورمندان به باورهای دینی یک وظیفه دینی است چراکه پرهیز از آنچه احتمال خطر در آن وجود دارد وجوب دینی دارد و نباید با فعل یا ترک فعل خود موجبات وضعیتی را فراهم سازیم که بیم خطر و زیان و ضرر به ویژه برای زندگی و حیات انسانها در آن وجود دارد ۳) شرکت در انتخابات یک حق بنیادین انسانی و یکی از مهمترین عناوین حقوق بشر محسوب می شود که نباید اجازه داد که بصورت رسمی یا در عمل اسقاط شده و از بین برود،با تصور این که طرف مقابل خواهان مشارکت و رای دادن هواخواهان اصلاحات نبوده و بدنبال آن است تا اصلاح طلبان و هواداران آنها را نه بصورت رسمی و علنی بلکه در عمل وادار نماید تحت تاثیر شرایط محدود کننده طراحی شده از سوی او از حق خود انصراف و اعراض نموده و حق مشارکت و تعیین سرنوشت شان اسقاط گردد بنابراین عدم مشارکت کمک و نقش آفرینی در پروژه ای است که مقصود نهایی آن از بین بردن حق مشارکت است که همراهی با چنین پروژه ای خود نقض و نادیده انگاری حقوق بشر خواهد بود ۴) مشارکت در انتخابات حتی اگر به پیروزی رقیب بیانجامد به طرف مقابل پاداش داده و به او می آموزد تا کوشش برای قبضه قدرت را از طریق انتخابات و جلب حمایت و پشتیبانی عمومی سامان دهد و بنابراین بجای متکی ساختن مشروعیت و اعتبار خود بر براهین و ادله پیشینی و جزمیت گرایانه ایدئولوژیک،رای و خواست و مقبولیت عمومی را شالوده مشروعیت قلمداد کند و با این وصف وارد نوعی فرآیند جامعه پذیری سیاسی در راستای درونی سازی باورها و ارزش ها دموکراتیک و پذیرش نهادها و فرآیندها جمهوریت مدار ۵) مشارکت در انتخابات منجر به حفظ مرزبندی اصلاح طلبان با براندازان و سرنگون طلبان شده و به طرف مقابل اجازه نخواهد داد تا با تبلیغ و اشاعه یگانه انگاری و همسان نمایی اصلاح طلبان و سرنگونی طلبان و قدرتهای خارجی حامی آنها به کاربرد خشونت علیه اصلاح طلبان و حذف آنها از سپهر سیاسی ایران بیاندیشد و مشروعیت بخشد ۶) در صورت پیروزی نامزد حامی اصلاح طلبان حداقلی از عقلانیت عملی و خرد کشور داری به درون دستگاه اجرایی و نظام حکومتی در کل، تزریق می شود که به نوبه خود می تواند بسیاری از آثار ویرانگر تصمیم های نادرست و غیر معقول کاهش یافته و هزینه های انسانی و اجتماعی کشورداری را کاهش دهد و در عین حال زمینه های تعارض منافع و فساد را کم کند ۷) شرکت در انتخابات به عنوان وظیفه ملی و اجتماعی و انسانی فضیلت های شهروندی را که از مولفه های تعیین کننده دموکراسی و فرهنگ دموکراتیک است تقویت می نماید‌ ۸) در صورت پیروزی نامزد ناهمسو و نا هم آوا با جریان رقیب پنهانکاری که از آفت های بزرگ کشورداری و از دشمنان مهم دموکراسی است دشوارتر شده و سطوح آن کمتر و محدودتر می شود و در مقابل فرصت های افشا و آشکار سازی معایب و مفاسد بیشتر می شود.