عروسی دانشمندان
عروسی دانشمندان

کاوش اخبار؛ رحیم قمیشی :دانشمندان عروسی گرفته‌اند! فضاپیمایی که فرستاده‌اند مریخ به سلامت نشسته و دارد از انجا فیلم و عکس می‌فرستد! به هوا می‌پرند، می‌خندند و به هم تبریک می‌گویند. لحظه فرود مریخ‌پیما قلب من هم می‌زند! نکند واژگون شود، نکند خراب شود، نکند چترش باز نشود، راستی مگر آنجا هوا دارد که چترش […]

کاوش اخبار؛ رحیم قمیشی :دانشمندان عروسی گرفته‌اند!
فضاپیمایی که فرستاده‌اند مریخ به سلامت نشسته و دارد از انجا فیلم و عکس می‌فرستد!
به هوا می‌پرند، می‌خندند و به هم تبریک می‌گویند.
لحظه فرود مریخ‌پیما قلب من هم می‌زند! نکند واژگون شود، نکند خراب شود، نکند چترش باز نشود، راستی مگر آنجا هوا دارد که چترش عمل کند؟ حتما هوا دارد. من دیدم خاکش بلند شد موقع فرود… دلم می‌خواست بیشتر بدانم از آنجا.

دانشمندان عروسی گرفته‌اند.
من دیدم دانشمندان از همه گروهی بودند، آن خانم همه‌کاره خال هندو داشت وسط پیشانی‌اش، احساس می‌کردم همشهری‌ام است. من دیدم سیاهپوست بین‌شان بود، ژاپنی، چینی، آمریکایی، اروپایی بود، همه با هم بودند.
دلم می‌خواست من هم آنجا بودم، وسط آن عروسی!

عروسی دانشمندان تازه شروع شده!
خدا می‌داند چند هفته و چند ماه این شادمانی ادامه داشته باشد، حتما خیلی‌هایشان موقع نشستن فضاپیما به مریخ از خوشحالی اشک ریخته‌اند.
من چقدر عاشق این اشک ریختن‌ها هستم. چقدر دلم تنگ شده برای یک خندۀ از عمق جان. چقدر دلم می‌خواست من هم صندلی چوبی کوچکی داشتم آنجا، من هم به هوا می‌پریدم، من هم خوشحال می‌شدم، من هم دست می‌زدم.

ولی من تهرانم!
و اخبار را دارم می‌خوانم.
زلزله‌زده‌های سی‌سخت جایی برای فرار از سرمای زیر صفر ندارند. بودجه ۱۴۰۰ بین مجلس و دولت فقط می‌رود و برمی‌گردد. مجلسی که با یک دهم آرای مردم انتخاب شده توافق دولت با آژانس اتمی را غیرقابل پذیرش می‌داند و رئیس جمهور و رئیس انرژی اتمی را به دادگاه معرفی کرده.
دادگاهی که بعد از ۱۴ ماه هنوز اولین جلسه دادگاه مسببین سقوط هواپیمای اکراینی را تشکیل نداده، دادگاهی که میلیون‌ها پرونده بلاتکلیف روی دستش مانده.

و من اخبار را می‌خوانم.
یکی نوشته پنیر خریده سه برابر قیمت دو ماه پیش، پرسیده مگر حقوق ما چقدر اضافه شده!!
من اخبار می‌خوانم، یکی از مدیران ارشد بانک مرکزی به خاطر تخصیص ارزهای ارزان به دوستانش دستگیر شده، معاون منطقه آزاد اروند دستگیر شده، معاون شهردار تهران…
خشکسالی رسیده به ایران، زندانی جوان در زندان فوت کرده، هیچکس پاسخگو نیست! قوای مختلف دارند همدیگر را می‌کوبند، هر یک می‌گوید آن دیگری دزد است.
مادر دو جوان نخبه هواپیمای ساقط شده با بغض نوشته، همه مقصرین اصلی تبرئه شده‌اند و تنها اپراتور قرار است محاکمه شود… نمی‌داند به که باید شکایت کند از این ظلم.
استاندار تهران می‌گوید در ماه ۱۰۰۰ پراید فقط در تهران دزدیده می‌شوند… نه هزار خودرو، هزار پراید، فقط.
بورسی‌ها همه معتقدند سرمایه‌شان به یغما رفته… تابلو نوشته‌ای نوید می‌دهد تا چند روز دیگر کجا نابود می‌شود!

دانشمندان جشن گرفته‌اند، آنها عروسی دارند!
من دلم می‌خواهد بروم عروسی دانشمندان!
همانجا که نه می‌پرسند شیعه هستی یا سنی، همانجا که نمی‌پرسند ایرانی هستی یا آمریکایی، همانجا که همه یک هدف دارند و برای هدف‌شان جان می‌دهند، اشک می‌ریزند، با موفقیت خوشحال می‌شوند، به هوا می‌پرند…
کسی نمی‌گوید چرا روسری‌ات افتاد
کسی نمی‌گوید تو کجایی هستی
کسی نمی‌پرسد به چه فکر می‌کنی
چه می‌خوری، چرا می‌خوری، کجا می‌روی
من می‌خواهم به عروسی دانشمندان بروم!
نمی‌خواهم عمرم را تلف کنم
نمی‌خواهم همه‌اش اخبار بد بشنوم
می‌خواهم وقتی فضاپیما در مریخ می‌نشیند من هم به هوا بپرم
من هم خوشحالی کنم
من هم منتظر عکس‌هایش باشم

نمی‌خواهم همه‌اش از دشمنی‌ها بشنوم
می‌خواهم آنقدر بخندم که از چشم‌هایم اشک بیاید
می‌خواهم خدا را هم دعوت کنم بیاید ببیند چه خبر است روی زمین تا او هم بخندد
او هم خوشحال شود

من می‌خواهم به عروسی دانشمندان بروم!