این چه مرگ نفرین شده ای است
این چه مرگ نفرین شده ای است

این نوع مردن سراسر بدبختی است، اگر بدبختی نبود حداقل مثل مرگ های دیگر خاکمان می کردند. می گویند دو سه متری زمین را می کنند و با تابوت، کیسه مخصوص و آنچه رعایت مسائل بهداشتی می خوانند به آن گور عمیق پرتت خواهند کرد.

کاوش؛ مرتضی آژند: آمار ساعت های گذشته کرونا را که می خواندم به این فکر افتاده ام که شاید نفر بعدی که به کرونا مبتلا و فوت می کند من باشم و ترسم وقتی بیشتر شد که باور کردم چندان مبتلا و فوت شدنم فرض محالی نیست و ممکن است امروز یا فردا آن لحظه برسد.

قرنطینه خانگی و سیال بودن فکر و خیال و بوی مرگی که دنیا را گرفته من را به این سمت کشاند که شاید سرود پیروزی پایان این ویروس را نبینم و مرگ من هم یک روز در همین آمارهای که در حال منتشر شدن است اعلام شود، یک نفر از چندین نفر بخت برگشته ای که در یک روز کرونایی فوت کرده اند، تمام.

هر کسی به نحوی می میرد و همه دیر یا زود خواهند رفت و کمتر کسی پیدا می شود که به مرگ و نحوه مردن خود نیاندیشه باشد. حتی هستند کسانی که چنان با مرگ کنار آمده اند که دوست دارند به فلان شکل و حادثه بمیرند، اما هر کسی که روایت ها و تصاویری از مراسم فوتی های کرونا دیده باشد از چنین مردن های غریبی که گویا مرگ مرگ است بیزار می شود.

کرونا و آنچه بر دنیا کرده ترسناک است اما به باورم ترسناکترین قسمت آن از لحظه ای شروع می شود که می میریم. آن لحظه است که تبدیل به موجودی می شوی که از نزدیک شدن به تو می ترسند و حتی نمی خواهند که جنازه ات را به سردخانه منتقل کنند یا کسی نیست که زیر تابوتت را بگیرد.

حتی ممکن است که اجازه ندهند که در قبرستان کنار دیگرانی که هر کدام به یک طریق فوت شده اند خاکت کنند که نکند آن ویروس نکبتی که گرفته ایم به مرده های دیگر و شاید زنده های آن مرده ها سرایت کند. شاید در بیرون از شهر یا روستا یک قطعه زمین پیدا شود که در آن خاکت کنند و آن نقطه را تا ابد همه با انگشت و اشاره نشان دهند که به آنجا نزدیک نشوید که نحس است و یک بیماری مسری دارند.

این نوع مردن سراسر بدبختی است، اگر بدبختی نبود حداقل مثل مرگ های دیگر خاکمان می کردند. می گویند دو سه متری زمین را می کنند و با تابوت، کیسه مخصوص و آنچه رعایت مسائل بهداشتی می خوانند به آن گور عمیق پرتت خواهند کرد که نکند جنازه از زیر آن همه خاک برای دیگران ضرری داشته باشد. می گویند برای احتیاط رویت آهک هم می ریزند، چه عذابی می کشند زنده ها که می بینند بر جنازه عزیزانشان چه ها که نمی کنند.

نه از تشییع خبری است نه از مراسم دفن و خاکسپاری، نه صدایی از گریه و زاری بلند است و نه عکس هایی در دست که به مردم بگوید ببینید چه عزیزی از دست داده ایم، ببینید که کمرمان شکسته است. حتی نمی گذارند در زمان دفن کسی تا چند متری خاک نزدیک شود و یکی دو نفر کادر مخصوص دفن با آن لباس های یکدست سر تا پا که شاید بی احساس ترین باشند که به این کار مامور شده اند، مراسم را انجام می دهند.

خوب شد که آن لحظه نیستم و نمی بینم که خانواده ام در چه غربتی جنازه ام را اگر بدهند تحویل می گیرند و چه دردی را می کشند که حتی نمی توانند خود خاکم کنند. به خیالم هرچند که مرده باشم یکبار دیگر هم خواهم مرد وقتی که میبینم کسی نیست مادرم را از روی زمین بلند کند و کسی از ترس آنکه نکند خانواده ام هم کرونا داشته باشند به آنها نزدیک هم نمی شود که دلداریشان دهد.

چه مرگ بدی است مردن با کرونا، چه عذابی کشیده اند آنهایی که عزیزانشان را از دست داده اند. نه در بیمارستان توانسته اند به ملاقات بروند و برای آخرین بار آنها را ببینند و نه توانسته اند جنازه پاره تنشان را در آغوش بگیرند و نه آنها را آبرومندانه خاک کرده اند. تنها از دور گریه کردند، سوختند؛ ساختند. تنها مثل همین عکس!