دو داستاننویس خوزستانی موفق به کسب رتبههای اول و سوم در دومین دوره جشنواره ملی داستان کوتاه پرراس شدند. به گزارش ایسنا ـ منطقه خوزستان، محمد حیاتی با داستان «هفت قدم تا سنگر» رتبه نخست این جشنواره را از آن خود کرد و بهدین اروند با داستان «ای کاش مشتلق نویسنده بهتری بود» به رتبه […]
دو داستاننویس خوزستانی موفق به کسب رتبههای اول و سوم در دومین دوره جشنواره ملی داستان کوتاه پرراس شدند.
به گزارش ایسنا ـ منطقه خوزستان، محمد حیاتی با داستان «هفت قدم تا سنگر» رتبه نخست این جشنواره را از آن خود کرد و بهدین اروند با داستان «ای کاش مشتلق نویسنده بهتری بود» به رتبه سوم رسید.
جشنواره ملی پرراس با هدف تشویق جوانان به داستاننویسی هر ساله برگزار میشود.
محمد حیاتی، مترجم و داستاننویس، درباره خود و داستانش به ایسنای خوزستان گفت: این اولین داستانی نیست که من نوشتم چون پیش از این و از سالهای ۸۳-۸۴ فعالیت ادبی خودم را شروع کردم. داستان کوتاه، تالیف و پس از آن ترجمه و فعالیت گسترده در این زمینه. اولین اثر چاپ شده من مجموعه داستان کوتاه «امواج سرخ» بوده که توسط انتشارات روزگار منتشر شد؛ داستان بلندی از روبرتو بولانیو به نام «آنتورپ»، مجموعه داستانهای آمریکایی «فراموش نکن که خواهی مرد» در انتشارات شورآفرین، «و آفتاب طلوع میکند» نوشته ارنست همینگوی در انتشارات نیلوفر.
وی افزود: رمان «تبر» نوشته دانلدوست لیک تازهترین کتابی است که ترجمه کردهام و در انتشارات نیلوفر به چاپ رسیده است. «بوطیقای متن، بوطیقای صدا» دیگر کتابی است که با همراهی دوست و همکارم علی شفیعآبادی ترجمه کردیم. داستانها و مقالات متعدد دیگری هم هست که در نشریات داخل و خارج کشور به فارسی و انگلیسی چاپ شده. مجموعه مقالاتی از والتر بنیامین هم در دست چاپ دارم. رمان دیگری از مالکوم لاوری به نام «سنگ جهنم» را هم در دست چاپ دارم که به احتمال زیاد در سال ۹۸ روانه بازار کتاب خواهد شد.
این مترجم ادبی اضافه کرد: در زمینه ترجمه نمایشنامه هم فعالیتهایی داشتهام مثل «کرگدن» نوشته اوژن یونسکو و «پس از نمایش» نوشته برایان فریل. یک مجموعه نمایشنامه هم ترجمه کردهام که در حال گذراندن مراحل انتشار است. در حال حاضر، مجموعه داستانی آماده چاپ دارم که در مرحله ویرایش نهایی است.
وی با اشاره به داستان خود اظهار کرد: داستان «هفت قدم تا سنگر»، داستان نسل خودم است. فضای داستان به اواخر دهه ۶۰ در یکی از روستاهای حاشیهای بازمیگردد و با مضامین مختلفی سر و کار دارد که مهمترین آنها تاثیر مخرب جنگ است. داستان از زبان کودکی روایت میشود که با مسایلی همچون جنگ و مشکلات خانوادگی دست و پنجه نرم میکند. دو کودک که تنها چند سال با هم اختلاف سنی دارند وارد یک ماجراجویی میشوند و از قبرستان روستا سر درمیآورند. ترس و هول و هراسی که این فضا به آنها القا میکند سبب میشود که به یک سری کشفها و نتایج برسند و… .
حیاتی بیان کرد: در نوشتن این داستان، انتخاب زاویه دید و زبان یک کودک برای من تجربه جدیدی بود و البته سختیهای خاص خودش را داشت چراکه جغرافیای این داستان با کارهای قبلیام متفاوت بود.
او تصریح کرد: من اهل شرکت در جشنوارهها نیستم اما این بار خواستم اثرم را در معرض قضاوت بگذارم و فضای جشنواره را هم تجربه کنم و در واقع شاهد بازخورد داستانم از جانب مخاطبان در سطح یک جشنواره ملی باشم. در پایان اختتامیه چند کلمهای گفتم که دوباره میگویم. نویسندهها و مترجمان بسیاری هستند، قدردیده و قدرنادیده، زنده و ازدنیارفته، در داخل یا خارج از کشور، که لازم است از آنها نام ببرم: احمد محمود، کورش اسدی، فتحالله بینیاز، نجف دریابندری، صالح حسینی، بهزاد قادری، قاضی ربیحاوی، اصغر عبداللهی و بسیاری دیگران که از همنفسی با خودشان یا خواندن آثارشان تاثیر بسیار گرفتهام.
این نویسنده ابراز امیدواری کرد: جشنوارهها بتوانند استقلال خود را حفظ کنند و تبدیل به بلندگوی تبلیغاتی نشوند.