آزادی اندیشه و بیان..!!
آزادی اندیشه و بیان..!!

آزادی بیان یعنی خود آمدن مردم و نخبگان در ظهور خلاقیت و خود نمایی با بهترین نوع اندیشه‌های سعادتمند در جامعه وطنی ، این نیست که آزادی بیان اجازه هر بی عفتی گفتاری و کرداری را درحریم پاک خود توجیه کند

رحمتَ‌الله دانا: همه انسان‌ها چه خواص و چه عوام اگر حس آزاد بودن در تنفس فکری و سلایق خود را احساس نکنند دچار تنش‌های روانی و جنون فکری خواهند شد و ترس از هرگونه اندیشیدن را در تمام امورات فردی و اجتماعی سرلوحه قامت وجودی خود می‌کنند ، تصور یک جامعه با این افراد به یک قبرستان با ارواح سرگردان می‌ماند که همه در وحشتی به سر می‌برند که گویی ترس از نفس کشیدن خودِ تنفس را بند می آورد ..!

آزادی اندیشه اول در دنیای درونی و فکری_روحی افراد رقم می‌خورد و بعد بنابه حدود معین قانونی و حقوقی خود آنها را ابراز خلاقیت می‌کند ، اندیشه اگر حس آزادی را در خود احساس نکند رمقی برای ابراز تفکر نخواهد داشت ، برای مثال اگر شخص بیندیشد که چنین و چنان بهتر است از این و آن ولی جرأت بیان و یا شوق ابراز نداشته باشد بزرگترین جنایت‌های پنهانی را تداعی و سپس رقم خواهد زد ، اگر آزادی اندیشه و بیان نباشد و عملی از این اندیشه‌های در بند صورت نگیرد قاعدتاً جنون اندیشه در فرد به یک نقشه پنهانی و کینه‌دار تبدیل می شود و هر لحظه در کمین زمان جبران و انتقام خواهد نشست . جنونی که گاه در داخل هر سرزمین خود را به تسخیر و تخریب‌های خیابانی نمایان می‌کند ، و گاه هم‌پیمانی با دشمنان خارجی یک سرزمین خواهد شد .

آزادی اندیشه چنانچه می‌دانیم مقدم بر آزادی بیان است ، یعنی اگر فرد در جامعه احساس آزادی نکند دیگر به فکر اندیشیدن و خلاقیت عمل نخواهد بود ، پس برای تدارک یک بیان منظم و مسئولانه باید اندیشه شخص متفکر شوق تفکر و حس آزادی را در سلول‌های مغز خود تداعی و به جَرَیان اندازد ، وگرنه در بیان می‌شود هر حرفی را بیان و فرار کرد .!

معیار اصیل و نجیب اندیشه‌های خلاق و مسئولانه در جامعه مدنی و وطنی امنیت آزادی‌های فردی است ، و آزادی باید مملو از حس مسئولیت پذیری و تشخیص درست و اخلاق مدارانه در پرتو قانون باشد ، حتی اگر دولتمردان سیاسی این کرامت و حق الهی و انسانی را از اندیشه ها و سلیقه های متنوع نفی کنند ، آزادی این قدرت را دارد که شور و شجاعت شورش‌های فکری افراد و اجتماع را تشدید نظر و عمل کند ، که این پنهان کاری اگرچه دراز مدت ولی عمیق‌تر و جهنده‌تر عمل می‌کند بگونه‌ای که دشمنانِ آزادی را دچار حیرت و در میدان گریز قرار می‌دهد . آزادی‌های فردی و مدنی در یک جامعه بهتر می‌تواند چهارچوب قانونی یک دولت را پاسداری کند ، و هر اندازه که آزادی نادیده و سرکوب شود در واقع حاکمیت دولت اندازۀ عمر خود را ملاک بقای امنیت کشور و حفظ قدرت خواهد دانست . در صورتیکه سلامت سیاسی و فرهنگی و عقیدتی یک کشور در فضای آزادانه است که بازتاب امن و امینی برای شهروندان و نخبگان حوزه‌های مختلف خود رقم می‌زند .

آزادی بیان یعنی خود آمدن مردم و نخبگان در ظهور خلاقیت و خود نمایی با بهترین نوع اندیشه‌های سعادتمند در جامعه وطنی ، این نیست که آزادی بیان اجازه هر بی عفتی گفتاری و کرداری را درحریم پاک خود توجیه کند، جامعه مدنی زمانی آزادی‌های فردی را حمایت می‌کند که فرد خود را در مقام یک راهبر دارای مسئولیت اجرایی و رعایت اخلاق انسانی و حضور مثبت ابراز کند . این حمایت تا مادامی ادامه دارد که افراد مسئولیت پذیر با آزادی‌های کسب کرده در جامعه مدنی تنها راه ثبات هویتی و ارزشی خود را در مجاری خدمت خالصانه و نیت خیرخواهی روابط و رقابت ملی و بین المللی که همگان را رضایت توده در بربگیرد ، باشد..

نتیجه گیری:
آزادی با عقبه‌ای از اخلاق، هویت خود را ابراز می‌کند و با لباس فرهنگستان ملت‌های مختلف خود را هویدا می‌کند ، و تمام این ظهورها و حضورها با اندیشه‌های خلاق و سعادتمند مغزهای نظریه پردازان و نخبگان جوامع رو به توسعه یا توسعه یافته دست یافتنی خواهد بود ، آزادی اندیشه لازمه‌اش گفتاری مستدل ‌و مسئولانه و اخلاقی برای خلاقیت هنر و نظر است ، و این گفتار همانند مغز است که وقتی از آب پاکی‌ها پر شده است در مسیر حاجات و نیازمندی‌ها استفاده شود که اگر استفاده نشود ، خود به خود سر ریز می‌شود و این سر ریزی اسرافی همان جنون مغزهای منزوی است که از سر بی توجهی سیاسیون حاکمه دست به دامان پنهانکاری شده تا تخلیه بغض‌ها و نگفته های دربند سکوت خود کنند..