خون بس؛ بس!
خون بس؛ بس!

کاوش اخبار، مرتضی آژند*: تفاوت از زمین تا آسمان است، در گوشه های از دنیا کشورهایی که زنان مدیریت آنها را بر عهده داشته اند بهترین عملکرد را در مقابله با بیماری کرونا از خود بجا گذاشته اند و جواب اعتماد مردم کشورشان به خود را داده اند و در گوشه ای دیگر، در خوزستان؛ […]

کاوش اخبار، مرتضی آژند*: تفاوت از زمین تا آسمان است، در گوشه های از دنیا کشورهایی که زنان مدیریت آنها را بر عهده داشته اند بهترین عملکرد را در مقابله با بیماری کرونا از خود بجا گذاشته اند و جواب اعتماد مردم کشورشان به خود را داده اند و در گوشه ای دیگر، در خوزستان؛ بر آن شدند تا رسم منسوخ شده “فصل و خون بس” را ثبت ملی کنند تا برای حل و فصل دعواهای طایفه ای از زنان استفاده ابزاری کنند و آنها را ببخشند.

“فصل و خون بس” رسم های منسوخ شده قدیمی عشایری هستند که در آن زنان تاوان اشتباهات، جنگ افروزی ها و خشونت های مردانه را پرداخت می کردند.

در این رسم هر وقت که بین دو طایفه ای درگیری منجر به قتل رخ می داد یا اتفاق ناخوشانید دیگری، با پادرمیانی ریش سفیدان زن یا زنانی را از طایفه قاتل به طایفه مقتول می داند تا جلوی ادامه دعواها و خون ریزی را بگیرند. در برخی مواقع نیز این زن دادن ها به عنوان بخشی از مابه ازای دیه مقتول انجام می شد.

در واقع زن وسیله ای بود برای حل و فصل اختلاف ها بدون آنکه سرنوشت آن زن و خانواده اش و خانواده ای که اگر از این ازدواج نامبارک زوری شکل می گرفت، برای تصمیم گیرنده گان مهم باشد.

پر واضح است که”فصل و خون بس” یک رسم غیر انسانی بود که در آن یک انسان را می دادند تا خطاهای یک انسان دیگر بخشیده شود و اگر درگذشته مورد استفاده قرار می گرفت مقتضیات زمانی و مکان خاص خود را داشته است. رسومی که در گذشته خاک شده بودند و به عنوان یک رسم بد از آن یاد می شود گویا قرار است با ثبت ملی آنها دوباره روح بخشی و زنده سازی شوند، گویا می خواهند یکبار دیگر آن را در جامعه سنتی گسترش دهند و به خشونت ها دامن بزنند و بگویند مردان قبیله، خشونت به خرج دهید که بجای قصاص شما، زنان را قصاص و آنها را معامله می کنیم.

چه افتخاری در “خون بس یا فصلیه” است که بخواهیم آن را ثبت ملی کنیم و به آن ببالیم، اینکه یک خطایی که به قتل منجر می شد و ممکن بود سهوی و از روی نادانی باشد را با یک خطای بزرگ و آگاهانه معامله زنان جبران می کردند جای ثبت و دفاع دارد؟ اینکه یک زن را به کسی ببخشند که از هیچ حق و حقوقی برخوردار نباشد و در همه عمر باید سرزنش های طایفه و خانواده شوهر را تحمل کند و دم نزند چرا که حق طلاق و جدایی را ندارد، چه قشنگی در خود دارد که باید ثبت شود؟

اگر هدف بحث های انسان شناسی و ثبت سنت های گذشته است که رسم های خوب دیگری هستند که می توان آنها را ثبت کرد و از خیر” خون بس و فصلیه” گذشت تا باعث سواستفاده های بعدی نشود، اگر هدف کاهش دعواها و خون ریزهای طایفه ای است چرا بجای تلاش برای ثبت ملی کردن و زنده سازی دو رسم منسوخ نگاهی ریشه ای به مسائل ندارید و علت درگیری های طایفه ای را بررسی نمی کنید؟

چرا اصولا باید در دنیای امروزی درگیری طایفه ای رخ بدهد که تاوان آن را زن ها پرداخت کنند، چرا بجای تلاش برای احیای “خون بس و فصلیه” فرهنگ سازی نمی کنید که کسی دعوا نکند، اسلحه نکشد. آیا اگر فقرو بیکاری و کمبود امکانات برطرف و آموزش های لازم ارائه شود دیگر دعوایی صورت می گیرد که بخواهید با بخشیدن زنان آن را برطرف کنید.

در ثانی اگر درگیری رخ داده و قتلی صورت گرفته در‌‌ کنار استفاده از ظرفیت های قانونی می توان بر رسم های خوب و پادرمیانی بزرگان و ریش سفیدان و معتمدین مناطق آن را برطرف کرد نه اینکه با زنده سازی رسم های منسوخ گذشته این سیگنال مخابره شود که قانون و بخششی در کار نیست و زنان آماده اند تا تاوان اشتباهات مردان طایفه را بدهند.

یک واقعیت انکار نشدنی از استان هایی که در چند سال گذشته به دنبال ثبت ملی کردن خون بس بوده اند وجود دارد و آن زندگی قومی قبیله ای، عدم توسعه یافتگی و بها ندادن به زن ها در این جوامع است. اگر در هرم مدیریتی این استان ها یک بررسی صورت بگیرد مشخص می شود که برخلاف دیگر استان ها از ظرفیت ها و توانایی زنان در رده های مدیریتی نیز احتمالا کمتر استفاده شده است، در خوزستان که چنین هست.

*سردبیر پایگاه خبری کاوش اخبار